متن شعر
▪چند شعر هاشور از زانا کوردستانی
(۱)
داغت،
داغست هنوز!
ای داغ دیدهترین،
-باغ جهان.
(۲)
پایت را بِبُر دیگر،
آی رذلِ پست فطرت!
***
زندگی بی تو هم زیباست،
--ای [سیاست]!
(۳)
گنجشکها را صدا بزن!
زبان بستهها،
زبان بستهاند!
از وقتی تو نمیخندی...
(۴)
آغوشت کپریست،
در گرمای تابستان!
***
آییی
چه مطبوعست مرداد ماهِ آنجا.
(۵)
تو را هر چقدر که دلم بخواهد،
"دوست میدارم"
خیالت راحت!
آدم که،
جز دوست داشتن،
رسالتی به گردن ندارد.
(۶)
شبیه پاییزم!
از تابستانِ تو رفته وُ
پهلو دادهام به فصل سرما!
(۷)
خانهات خراب بدبختی!
جز بختِ من،
آدرس دگر نیافتهای؟!
(۸)
امشب شاعرترم انگار،
حافظ به کنار!
رودکی و مولوی
در سینهام جلوس کردهاند.
(۹)
دلتنگ که میشوم
شاعرانههایم گل میکند!
گویی هزار دیوان شعر
در گلویم جای گرفتهست.
(۱۰)
بالاتر از سیاهی؟
--رنگی هست!!!
شبهای من...
(۱۱)
زمستان که باشد،
سوز و سرما هم،
چون تو هستی
--دلم گرم است.
(۱۲)
زمستان بر وجودم باریده،
گویی کوهستانی برفگیرم،
--دور از آفتاب وجودت.
#زانا_کوردستانی
یک دیدگاه اضافه کنید