متن شعر
بعدِ پرواز تنت بی همتا
کوچه ها غم زده اند
شهرها غرق عزا
بلبلان غرق نوا
شعرها بی معنا
شک و تردید به دل
کشتی مانده به گِل
در فراق ساحل
جان ما نا قابل
زندگی بی حاصل
من و یک راه دراز
سینه ای پر از راز
عالمی غرق نیاز
و دری که شد باز
بال های پرواز
راهی یک سفرم
ندبه ی یک سحرم
چشم بر راه و درم
کوچه را می گذرم
قطره ای خیس و ترم
می روم تا به خدا
با غم هجر شما
شادمان تا بالا
خانه ی دوست کجا
بنشینم تنها
بنشینم تنها
خاطراتت هستی ایم
عشق تو سر مستی ام
رفتی و بشکستی ام
بعد پرواز تنت تنهایم
عاشقی غم زده و رسوایم
هستم اما راهی فردایم
تنهایم تنهایم تنهایم
شاعر رسول چهارمحالی (ساقی عطشان)
یک دیدگاه اضافه کنید