• صفحه اول
    • مجله
    • درباره ما
    • تماس با ما
    ثبت اثر / مکان
    ورود یا ثبت نام
    ثبت اثر / مکان
    هنرات

    هاشور در هاشور / زانا کوردستانی

    • متن شعر
    • نظرات 0
    • prev
    • next
    • پسندیدن
    • گزارش مشکل
    • prev
    • next
    متن شعر

    ▪چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی

    (۱)
    انتظارم،
    بوی سیگارهای زر گرفته...
    و روزهای تلخِ نیمه سوخته
    میان بغض خاموشت وول می‌خورد.
    ...
    --خط خطی‌های من،
    حزن بی‌پایان خانه‌ست!

    (۲)
    پُر از هراسم!
    نه هراس از مرگِ خفته
    در لوله‌ی تفنگ!
    یا؛
    عبور شبحِ یک سایه
    بر دیوار!
    ...
    تمام ترس من؛
    سقوط از چشمانت هست
    نه،
    هراس افتادن
    از دلت!

    (۳)
    خون را بر برف دیدی؛
    چه جای گریه!
    کودکی که بره‌ها را دوست می‌داری؟
    زمستان
    سُرسُره می‌سازد
    گوسفند از گلوی گرگ
    --می‌لغزد!.

    (۴)
    نشد که نشد...
    حالا؛
    با عدد،
    با حروف،،
    -- یا ایما و اشاره!
    دارم فکر می‌کنم:
    دیگر به چه حربه‌ای متوسل بشوم؟!
    --تا به چشمت بیایم!؟

    (۵)
    به خیالاتِ شلوغم
    خیابانی راه دارد‌
    گذرگاهِ مردمانی جورواجور...
    دریغ از جای پای تو،
    بر سنگ فرش‌های ساییده‌اش.
    متبرکم کن!

    (۶)
    چگونه باور کنم
    هجرت فلامینگوها را
    با پر و پرواز است؟!
    تا دل در گوشه‌ای گلویش گیر نباشد
    پیمودن این مسافت
    --ناممکن است.

    (۷)
    آی‌ی‌ی شعرِ ناگهان!
    ای واژه‌های فشرده
    وزن‌ِ تو را
    فقط شاعرها می‌فهمند!
    -سپیدی!؟
    -زلالی!؟
    -غزلی!؟
    ...
    آه...
    تنها الفباست که
    تو را با کوله‌ای
    می‌تواند به گُرده بکشد!.

    (۸)
    دارد،
    بزرگترین قحطی‌ی قرن
    شکل می‌گیرد...
    قحطی عشق...
    رُکنی که،
    کمتر از قحطی‌ی
    -آب و
    - نان نیست!

    (۹)
    یادت؛
    و یادگاری‌هایت را
    در سبد زباله گذاشتم...
    من،
    تو را می‌خواستم
    نه یاد وُ
    یادگاری‌هایت را!.

    (۱۰)
    اوج می‌گیرم؛
    چون "هه‌لوی به‌رزه‌ فه‌ر"*
    گرچه مرزهای سرزمینم محدود است؛
    اما
    انتهای آسمان کردستان
    --ناپیداست.
    ____________________
    * عقاب بلند پرواز

    (۱۱)
    مرگ
    نام دیگر کردستان است
    اینجا تمام بلوط ها
    یا سر زده می شوند
    یا می‌سوزند؛
    تا ققنوس وار
    در خاکستر خود جوانه بزنند!

    (۱۲)
    آه ای باور آفتابی دشت
    در خاطر رمه‌های میش
    اینجا تمام سبزه‌ها
    سیاه‌پوش جوانه زندنی مانده‌اند
    گویی هرگز موسا به رسالت
    گوسفندان شعیب دل نسپرد
    تا صفورا
    آوازه‌خوان رمل‌های بیابان‌های بی‌پایان شود.

    #زانا_کوردستانی
    #هاشور_در_هاشور

    آمار

    Loading

  • هنوز نظری ندارید.
  • یک دیدگاه اضافه کنید

    دیدگاهتان را بنویسید · لغو پاسخ

    برای ارسال نظر باید وارد سیستم شوید

    پیشنهاد به شما

    شعر آفت خرمن - حسن مصطفایی دهنوی

    « آفت خرمن »         مرگ این  آفت  خرمن ،  زِ چه  از  بهر  من   آمد با  نیروی   محکم  بُد  و  نیرو  شکن  …
    • قصیده

    شعر این نکته / حسن مصطفایی دهنوی

    « اين نكته » اين نكته کن نشان، حسن از من نشان ببین افعال دست من، سراسر در این  جهان  ببین افعال …
    • غزل

    چهار شعر کوتاه / لیلا طیبی

    چهار شعر کوتاه از #لیلا_طیبی (صحرا) (۱) ذهنم، یوزپلنگی تیز پاست آه! بی‌هوده بود،…
    • شعر سپید

    شعر دوبیتی245/ حسن مصطفایی دهنوی

    برادر  راه  آدم  به  همين  دين  مبين   است راه  ديگري  نيست  ،  ره  آدمي  اين است هيهات ،  از   اين   …
    • دوبیتی

    شعر با من بمان/مجیدمحمدی(تنها)

    من شکستم تا تو دل را نشکنی، اما چرا می کشانی پای دل را با خودت تا ناکجا   من شکستم بی صدا اما…
    • شعر نو
    • +1 غزل

    طلعت طاهر و برگردان شعرهایی از او / زانا کوردستانی

    طلعت طاهر (تەڵعەت تاهیر) شاعر، نویسنده و مترجم معاصر کورد، در ۱۸ ژانویه‌ی ۱۹۷۱ میلادی در شهر مخمور استان…
    • شعر سپید
    • +1 شعر نو

    اشعار کوردی ۱۴ / زانا کوردستانی

    دو شعر کوردی از زانا کوردستانی (۱) کوردم، ئوی‌ی‌ی کوردم! کورد! دره‌ختی به‌ڕو دەگەڵ هێچ با و…
    • شعر سپید

    شعر قسم/مجیدمحمدی(تنها)

    تو کیستی؟ نه می شود از تو گذشت نه می شود به تو پیوست تو کیستی؟ نه می شود از تو دل کند نه می شود به تو دل…
    • شعر سپید

    شعر دوبیتی 110 / حسن مصطفایی دهنوی

    گر يك نشان بـباشد،در سينه من از دوست واضح به خلق گويد ،تا اين نشانه از  اوست يا  زآن  نشان ندارد ، يا  من …
    • دوبیتی

    کلیه حقوق برای هنرات محفوظ است 1404 - 1398

    سبد خرید