• صفحه اول
    • مجله
    • درباره ما
    • تماس با ما
    ثبت اثر / مکان
    ورود یا ثبت نام
    ثبت اثر / مکان
    هنرات

    مجموعه اشعار سپید کوتاه (هاشور) ۲ / سعید فلاحی

    • متن شعر
    • نظرات 0
    • prev
    • next
    • پسندیدن
    • گزارش مشکل
    • prev
    • next
    متن شعر

    (۱)
    پروانه نیستم
    اما سال‌هاست
    دورِ تو می‌چرخم؛
    وجودت
    شمعی است روشن.

    (۲)
    در شلوغ‌ترین
    خلوت این روزهایم
    حضور داری
    در شهری که کوچه‌هایش
    آلزایمر گرفته‌اند.

    (۴)
    مانند شام
    بعد از سقوط داعش
    جا مانده رد پایت
    بر ویرانه‌هایم!.

    (۵)
    و‍ عشق
    بُغضِ است
    فرزند دوری و دلتنگی
    که هر نیمه شب
    گلو گرفته
    و جان مرا...

    (۶)
    دلتنگی که شاخ و دم ندارد!
    خبری از خودت بده!
    دلم سردرگم است!

    (۷)
    آمدنت
    بر هیچ کوچه‌ای
    عیان نیست
    به سرت نزند
    بی‌خبر از کوچه‌ی ما بگذری.

    (۸)
    چه توفیری دارد
    برای زندانی
    رنگ لباسش سفید باشد
    یا سرخ
    همین کافی‌است
    که بدانی
    روزگارش سیاه‌است.

    (۹)
    در دهانم،
    واژه‌های تلنبار شده بسیاراند!
    اما تنها تویی،
    كه با هر شعر-
    از دهانم بیرون می‌آیی.

    (۱۰)
    موهایت را،
    به دست باد که می‌دهی؛
    از معاشقه با تو سخن می‌گویند،
    گنجشککان شهر!!!
    ...
    و من؛
    بیشتر مومن می‌شوم،
    به معجزه‌ی لبخندت.

    (۱۱)
    چشم در چشمِ
    پنجره‌های شهر شده‌ام؛
    اما تو
    پشت هیچ پنجره‌ای نیستی!

    (۱۲)
    کاش،
    مترسکی‌ بودم
    پای جالیز خیالت
    تا غروب‌گاهان نوک بزنند
    کلاغ‌های سمج،
    تنهایی‌ام را!

    (۱۳)
    کلبه‌ای دارم
    خیس از خاطراتت!
    سال‌هاست
    که از سقفش
    یادِ تو می‌چکد!

    (۱۴)
    یک چیز آدم را می‌کشد
    گاهی یک تیر،
    گاهی یک تصادف،،
    گاهی یک شعر
    و یا یک رفتن
    ولی هیچ آدمی
    از تنهایی نمرده ست،
    فقط بسیاری دق کرده‌اند...

    (۱۵)
    گیرم که آفتاب بر آید وُ،
    از لقاح با افقِ باکره
    سایه روشن سحر،
    صبحی بزاید زیبا!
    ...
    مرا چه سود که؛
    بی تو؛
    همه‌ی روزهایم تاریک است!

    #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

    آمار

    Loading

  • هنوز نظری ندارید.
  • یک دیدگاه اضافه کنید

    دیدگاهتان را بنویسید · لغو پاسخ

    برای ارسال نظر باید وارد سیستم شوید

    پیشنهاد به شما

    شعر دوبیتی285/ حسن مصطفایی دهنوی

    هـر  آن   كاري   به   ميـل   كـام   كردنـد درون   خـود   چنـان   احـشام       كردنـد سـر   خـود  را   …
    • دوبیتی

    هم نفس/نجیبه محمدی

    به نفس نفس افتاده ام ای هم نفس دریاب این لحظه ی واقعه ام را ! برفی که بر سرم نشست از زمستان…
    • شعر نو

    اشعار هاشور ۴۱ / لیلا طیبی (رها)

    ▪سه شعر هاشور از لیلا طیبی (رها) (۱) رویم سیاه! اما باور بفرمایید، تمام خطای من،، دوست داشتن…
    • شعر سپید

    شعر دوبیتی 326 / حسن مصطفایی دهنوی

    يارب   تو  واقفـي كه  منـم  بر  رضـاي  تو سر  مي نهم   به  گرد  سـر  خاك  پاي تو گـر گرد  خاك  پاي  تو …
    • دوبیتی

    شعر نیک و بد / حسن مصطفایی دهنوی

    « نيك و بد » خطكش از  دستم  بِدر رفته اس، نمي دانم  چرا خط  خود  را  كج كشيدم، وان  نمي دانم …
    • قصیده

    شعر صبح با صفا / حسن مصطفایی دهنوی

    « صبح با صفا » مانند    آن   طبیبان   ،   اول   بجو  دوا   را وانگه   طبابتش  کن   ،  بر درد   مبتلا  …
    • قصیده

    شعر طاوس بی پر / حسن مصطفایی دهنوی

    « طاوس بي پَر » در  اين   زمين  ،  كافر   بر  دين   مظفري1 داري   اميد  دين ، به   سلامت   بِدر…
    • غزل

    اشعار کوردی ۱۵ / زانا کوردستانی

    ▪سه شعر کوردی از زانا کوردستانی (۱) ئەمن تفەنگم و ئەۆ کۆڵبه‌ندی گەڵ وەڵاتمان لە ناڤشان دەکێشیم و…
    • شعر سپید

    هاشور در هاشور / زانا کوردستانی

    ▪چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی (۱) انتظارم، بوی سیگارهای زر گرفته... و روزهای تلخِ نیمه سوخته میان…
    • شعر سپید

    کلیه حقوق برای هنرات محفوظ است 1404 - 1398

    سبد خرید