• صفحه اول
    • مجله
    • درباره ما
    • تماس با ما
    ثبت اثر / مکان
    ورود یا ثبت نام
    ثبت اثر / مکان
    هنرات

    لعل لبش / حسن مصطفایی دهنوی

    • متن شعر
    • نظرات 0
    • prev
    • next
    • پسندیدن
    • گزارش مشکل
    • prev
    • next
    متن شعر

    « لعل لبش»
    اي خالق ، اين بشر كه سخن گفتني كند
    صحبت زِ نيست خود و زِ تو ماندني كند
    حكمت بجويد از تو وگويد به خلق تو
    لعلِ لبش1 ، زِ حكمت تو سُفتنـي كند
    آن رسم دوستي تو، خود روشنس به ما
    با رسم دوستي ، كه توان دشمني كند
    هركس فروتن است زِ تقوا و زهد و علم
    خود را برون زِ جاده ي ما و مني كند
    واي ازكسي كه صحبت آن بر من است وما
    آنجا كه ناتوان طلب از ايمني كند
    در دوستان ، تو آن ره ما و مني مجو
    آن دشمنس كه خود من و ما و مني كند
    در دفتري كه صحبت ما جزء ثبت اوست
    نـتوان كسي كه صحبت خود گفتني كند
    واي از من و تو و من و مايي جمله خلق
    ما عقلمان زِ حق ،طلب از هر دني كند
    داد از دَمي كه صحبت خود گفته اس به ما
    از ما حساب صحبت بـشنفتنـي2 كند
    دندان من به درد شده است بر حكيم
    خواهد حكيم ، چاره اش از كندني كند
    من مبتلا به دردم و در دست اين حكيم
    خاك است بر سرم، اگر آن دشمني كند
    ديدي رفيق ، چاره ي دردم بر حكيم
    نـتوان كسي به حكمت حق ، دشمني كند
    اين گردش زمانه بـگردد چو آسياب
    گندم در آسياب،طلب از مايي و مني كند
    ديوار آسياب بلند است تا فلك
    كوتاه طبع من ، طلب از ايمني كند
    قرآن بـگفت: جمله نشيب و فـراز دهـر
    در دهر كيست ، جرأت نـشنفتنـي كند
    در راه سيل ، نيست ره ايمني ابد
    طبعم زِ سيل آن طلب از ايمني كند
    قرآن بـخواند از شوق، معلم به گوش ما
    از ما كه بود شوق بـر آن خواندني كند
    آيا جفا به من كه روا داشت ، غير دهر
    واضح به من جفا ، همه دهر دني كند
    اي يار من ، بيا بشمار اين جفاي دهر
    گر همت تو جرأت بـشمردني كند
    از صد هزار جور و جفا ، يك رقم بيار
    ذهن تو گر توان رقم آوردني كند
    داد از منس كه خلق زمين ،دشمنس به من
    آن كو كه بر تو ، ابروي خود منحني كند
    در پايگاه عشق ، بـبينم نفوذ تو
    عشق منـس نفوذ تو را ديدني كند
    بازا نفوذ ديگري آور به عشق من
    تا عشق من به ذوق تو جان كندني كند
    عمرت دراز باد و خوشا حالت اي حكيم
    بر طول عمر تو ، كه توان دشمني كند
    داد از دَمي كه خلق به روز حساب حشر
    پرونده ي سياه خودش ، ديدني كند
    بر انتظار لطف خدا ، كي توان كسي
    با رأي خود زِ لطف خدا ، گفتني كند
    در انتظار يار ، اگر مي بُوَم چه باك
    لطفش به ذهن من ، سخن آوردني كند
    تا يار من نـخواهد و تعليم من نـكرد
    خوبـس حسن كه ترك سخن گفتني كند
    ٭٭٭
    1- كنايه از معشوق 2- شنيدني
    دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی

    آمار

    Loading

  • هنوز نظری ندارید.
  • یک دیدگاه اضافه کنید

    دیدگاهتان را بنویسید · لغو پاسخ

    برای ارسال نظر باید وارد سیستم شوید

    پیشنهاد به شما

    شعر ره حج / حسن مصطفایی دهنوی

    « ره حج » در مرحله اول كه  بشر ، جانب  حج  رفت آيا چه سبب شد،كه دگر  باره به كج رفت با صدق  و صفا ،…
    • قصیده

    شعر دوبیتی 348 / حسن مصطفایی دهنوی

    در  كنگره  دلها ،نام  توچه  نقشـي   داشت در كنگره  هر دل ، نقش   دگري  بگذاشت يارب   چه  تفضّل  بود …
    • دوبیتی

    شعر گوهر مقصود / حسن مصطفایی دهنوی

    « گوهر مقصود » تا  كه  در تابش خورشيد جهان  يك   اثر است در   تمامي   نباتات  جهـان    جلوه گر…
    • قصیده

    شعر این نکته / حسن مصطفایی دهنوی

    « اين نكته » اين نكته کن نشان، حسن از من نشان ببین افعال دست من، سراسر در این  جهان  ببین افعال …
    • غزل

    شعر مذهب رندان / حسن مصطفایی دهنوی

    « مذهب رندان » مرام  و  مذهب  رندان1، گُلاب  مشكين   است چنانچه   در   پي  امـر  خـدا   و   آييـن   …
    • قصیده

    شعر دوبیتی 356/ حسن مصطفایی دهنوی

    پاكي و حُسن  خـدا  داده ،اگر نيست  به زن سـر برهنـه  به سـر كوچه و  بازار  به  هيچ آبـرومندي   زن  …
    • دوبیتی

    شعر دوبیتی158/ حسن مصطفایی دهنوی

    درمجلس رندان ، سخن ازجور وجفا نيست آنجا بجز  از صحبت پـُر مهر و وفا  نيست آنـها كه  به  تأييد   …
    • دوبیتی

    شعر دوبیتی 325 / حسن مصطفایی دهنوی

    ياران اسير ظلمـم ،زين ظلم و جنگ   سردا يارب رهاييـم دِه ، زين گونه  رنج  و  دردا يارب به حق احـمد(ص) آن…
    • دوبیتی

    شعر دوبیتی 440 - حسن مصطفایی دهنوی

    طريق  كار   اين   دنيـا ، مدام   افـيونگري   باشـد بر اين  افـيون  و  نيرنگش ،هزاران  مشتري  …
    • دوبیتی

    کلیه حقوق برای هنرات محفوظ است 1404 - 1398

    سبد خرید