متن شعر
« نو رسیده درخاك »
مقیاس1 مُلک هستی،بر ما نه آن عیان است
بر ما همین بیانس،کین2 هستی اش چنان است
این ملک ومملکت را ،امروزه دست خود بین
این دست دیگری بود، از آن همین نشان است
اسرار ملک هستـی ، بـر ما نشان نـدادند
اسراریَس در این ملک،از چشم ما نهان است
آن قادری که چشمم ، یک دَم ندید آن را
زین3 ملک می نمایند، ملکی دیگر از آن است
آن میزبان که خلقی ، مهمان خود نـمودس
هر عمر هرکسی هست، مهمان لطف آن است
راه رضای آن را بتوان طي كنم ، اگر بجویم
در صد هزار یک راه، یک ره به سوی آن است
راه رضایت آن، سخت است و دور و دشوار
تا صـد هـزار راهـی مابیـن ما و آن است
از ملک لایزالـش4 ، ما را خبر نـدادن
بر ما خبر بدادن ، مالک به خاکیان است
اسرار گردش خاک ، بر ما بیان نـکردن
بر زیر خاک خُفتن، گفتن به ما گران5 است
خلق خدا بـرفتنـد ، بازم رَوَنـد زین خاک
در اين مدار دريا ، آبي چنين روان است
ای جان من نظر کن ، اندر مدار دریا
آن رفتن تو حتمی است،واضحتر ازگمان است
ظن و گمان6 چه داری، رفتن که شک ندارد
این رفتنِ من و تو ، دریای بی کران است
ای نو رسیده در خاک ، در فکر رفتنـت باش
بی خرج ره نمانی ، تا فرصتـت عیان است
مقیاس علم ما را ،نـتوان به سنجش آورد
علمی که در سر ماست،از خالقش نشان است
ای ناظران این ملک ، اینجا که منزلت نیست
ملک بقاء نظر کن ، منزلگهـت همان است
ای رهروان منزل ، راهت دو صد هـزارس
راهی برو که از حق ، آن ره به جاودان است
نـتوان به هـر رهـی رفت، مانند حزب شیطان
راهی که مستقیم است،از حزب حق بیان است
باز است دست و پایَـت ،کوشش بکن فراوان
فرصت نمی دهد مرگ،مرگس که ناگهان است
دور زمان زِ اول ، کی رسم آدمی بود
تا روز آخر این دور، از دیو و از ددان است
دوران آن سلیمان ، دیوی بُـد است آدم
دوران آدمـی کو ، هـر دوره از بدان است
بس شعر ها نوشتم ، اما هـزار و صد حیف
یاسین به گوش خر شد،گر دوره ی خران است
بحثی حسن نوشتـی، از دیو و دد7، بدی بود
از صالحان نکویی، زینجا8 به آسمان است
٭٭٭
1- اندازه - معيار 2- كه اين 3- از اين 4- جاويد- ابدي 5- سنگين– سخت 6- حدس و وهم 7- شيطان و حيوانات وحشي 8- از اين جا
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید