• صفحه اول
    • مجله
    • درباره ما
    • تماس با ما
    ثبت اثر / مکان
    ورود یا ثبت نام
    ثبت اثر / مکان
    هنرات

    شعر نقش خدا / حسن مصطفایی دهنوی

    • متن شعر
    • نظرات 0
    • prev
    • next
    • پسندیدن
    • گزارش مشکل
    • prev
    • next
    متن شعر

    « نقش خدا »

    زين  زندگانـي ،     پروردگارا

    مُردن   برايم   ،  باشـد   گوارا

    رحمي  نيامد ،  از  تو  بر   من

    افزون  نمودي، جور و جفا  را

    دردم  بدادي ، سرتاسر    عمر

    بستي  تو  بر من، راه   شفا  را

    درد  و دواي  من  كي بنا  شد

    من كي بخواهم درد و  دوا  را

    اين ناله ي من،با صد صدا بود

    نشنيدي از  صوت من صدا  را

    شبهـا  بَـرِ1  تو  در گريه  بودم

    يكدم   نـكردي  بر من  مدارا

    از  كودكي ام  ، تا  ياد  كردم

    يادم  نرفت  آن  روز  سيا2  را

    بر  پيري  من  رحمي  نـكردي

    سختي  بدادي  اين   بي نوا  را

    من  در  جواني، ذكر  تو گفتم

    در وقت پيري، ذكر و  دعا  را

    مهـر  و  وفايت ، بر من  نيامد

    از  من  بريدي  مهر  و  وفا  را

    من  با تو بودم،دوست صميمي

    سَمش  بدادي، اين كام  ما  را

    داد  از دل  تو ، وز  سختي  آن

    سخت تر بُوَد آن،از سنگ خارا

    آدم  به  سختي ، طاقت   ندارد

    دوشش نهادي سنگ  آسيا3  را

    آثار  دستـت    واضح     بـبينم

    واضح  نـبينم ،  دست  خدا  را

    يارب اگر  تو  بخشنده  هستي

    مي بخش بر من،جرم وخطا  را

    شبها به پيشَت بس گريه كردم

    سختي  نـبينم ،  روز   جزا   را

    در  بندگيـَت ، من گريه كردم

    دادي  تو  شاهي    افراسيا4  را

    بر من  ندادي ، ثروت   فراوان

    ثروت   بدادي  آن  دشمنا5  را

    فرياد  مظلوم  تا  آسمان  رفت

    كيفر   ندادي، آن  ظالما6   را

    در نيمه شبها، در سجده گاهم

    ضجر7 از تو ديدم،بود  آشكارا

    در خون شناور شد اين دل من

    تا  يادش  آمد  ، نام    خدا  را

    بر سير  صحرا  ،هر جا  بـرفتم

    ديدم  به  صحرا ،صنع  خدا را

    ما  بر تو هر چند ، اميد  واريم

    گويا  تو  داري ، انكار  ما  را

    در  آفرينش ،كي  رأي ما  بود

    خود  آفريدي ، شاه  و گدا  را

    حُسن  بقا   كو ، دادي  نويدم

    يارب  تو دادي، حُسن  بقا  را

    آثار حكمت ،از  اول  اين  بود

    آخر  رها كرد،موسي عصا  را

    پيغمبران  كو ، ما   آن  نديديم

    بايد  كجا جُست ، افعال ما  را

    هر روز وهرشب،تا گريه كردم

    كردي   سيه تـر، ليل و النهارا8

    با  آشنايـي   سويت       دويدم

    راهش  نـدادي ، اين   آشنا  را

    در كوه و دريا، هرجا  بگشتم

    ديدم  در  آنها ،  نقش خدا  را

    اين خرقه پوشان،با  ما چه  گويند

    كي ديدن اينها ، ظاهر خدا  را

    در  بي  قراري  ما  را   بـبيننـد

    كي   مي شناسنـد   رسم  قرارا

    آخر  خدايا ، دنيا  كه  بد   بود

    خوش عاقبت كن،عقباي ما را

    يارب  تو حُسن عقبي به من ده

    بسيار    دارم ،  اين   ادعا    را

    آخرحسن  تو از من چه خواهي

    پُر مدعايي،وِل9 كن  تو ما  را

    ٭٭٭

    1-پيش   2- سياه     3- آسيا سنگ     4- افراسياب    5- دشمنان      6- ظالمان     7- بي قراري- ملول    8- شب و روز       9- رها – آزاد

    دیوان  اشعار  حسن مصطفایی دهنوی

    آمار

    Loading

  • هنوز نظری ندارید.
  • یک دیدگاه اضافه کنید

    دیدگاهتان را بنویسید · لغو پاسخ

    برای ارسال نظر باید وارد سیستم شوید

    پیشنهاد به شما

    شعر دهر دنی - حسن مصطفایی دهنوی

    « دهر دني » کی   دهر دنی1، در صدد2  سود   من   آمد کی   در صدد    خاطر   بهبود     من    آمد ای …
    • قصیده

    شعر این نکته / حسن مصطفایی دهنوی

    « اين نكته » اين نكته کن نشان، حسن از من نشان ببین افعال دست من، سراسر در این  جهان  ببین افعال …
    • غزل

    سه شعر کوتاه / رها فلاحی

    سه شعر کوتاه از رها فلاحی (۱) زمستان شد زمین سپید پوش، می‌بارد دانه به دانه، -- ستاره! (۲) من…
    • شعر سپید

    اشعار هاشور ۴۲ / لیلا طیبی (رها)

    اشعار هاشور ۴۲ لیلا طیبی (رها) (۱) برایم،،، اگرچه ﺗﻮﻓﯿﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ؛ --[بودن در این شهر سیمانی،] ﺍﻣﺎ،،، ﺍﺯ…
    • شعر سپید

    شعر با من بمان/مجیدمحمدی(تنها)

    من شکستم تا تو دل را نشکنی، اما چرا می کشانی پای دل را با خودت تا ناکجا   من شکستم بی صدا اما…
    • شعر نو
    • +1 غزل

    شعر خرمن مردم / حسن مصطفایی دهنوی

    « خرمن مردم » طمع1 به خرمن مردم،كه  نكته داني نيست مگر  تو  را به سرت ،عقل  با معاني  نيست هر  آنكه …
    • قصیده

    شعر دوبیتی247/ حسن مصطفایی دهنوی

    هـر  آدم  نيكويي   تا    نيك  سِيـَر     باشد بر  رتبه ي  انسانـي   ديدش  به  بصر  باشد در  مرحله   …
    • دوبیتی

    شعر قسم/مجیدمحمدی(تنها)

    تو کیستی؟ نه می شود از تو گذشت نه می شود به تو پیوست تو کیستی؟ نه می شود از تو دل کند نه می شود به تو دل…
    • شعر سپید

    شعر دوبیتی 110 / حسن مصطفایی دهنوی

    گر يك نشان بـباشد،در سينه من از دوست واضح به خلق گويد ،تا اين نشانه از  اوست يا  زآن  نشان ندارد ، يا  من …
    • دوبیتی

    کلیه حقوق برای هنرات محفوظ است 1404 - 1398

    سبد خرید