متن شعر
« مُلك سليمان »
به دين حق كه بُوَد،آنكه معتقد به دين باشد
كجاس آنكه به دين معتقد ، يقين باشد
چرا نگين علاج كار فروبسته را توان جويي
اگر كه كار تو بر راه و رسم دين باشد
نگين دست سليمان،چرا به اهرمن است
خدا خدا چه توان كرد ،اين چه دين باشد
رسوم دين سليمان ، چرا عوض كردن
مگر رواس كه حتماً همان نگين باشد
صفاي ملك سليمان ، چرا نـمي بينم
مگر نه ملك سليمان ، همين زمين باشد
طريق مهر و محبت ، چرا نـمي باشد
اگر طريقه ي دين ، رسم مسلمين باشد
هر آنكه دين قديم و طريق حق دريافت
زِ من به همت آن شخص ، آفرين باشد
خدا و دين قديم و جديد ، يك رنگس
يك رنگ بوده زِ اول و دين همين باشد
غلام همت آن مردِ دين حق مي باش
كه هر طريقه ي دين ،پيش آن يقين باشد
هر آنچه دين و ديانت بُوَد1 در اين دنيا
مقدماً به همه دين مسلمين باشد
طريق دين مسلماني اَر2 كسي نـشناخت
عجب مدار كه در خلق كمترين باشد
حدود و حد دقيقش به دست ما نَـبُوَد
هزار مسأله در پيچ و تاب دين باشد
به دين ساده و اقرار دين ،كه حرفي نيست
چرا بساط تقلّب3 ، بساط دين باشد
بساط تخت سليمان و باد بـشنيدي
يقين كه آن همه حشمت4،براي دين باشد
نگين دين مسلماني اَر به دست آري
بـبيني آنكه نگينـش ، همان نگين باشد
طريق دين مسلماني اَر نگهداري
زِ پاك دامني اش ، دين اولين باشد
هر آنكه دل به تولاي دين ، رها نـنمود
به زير خاك بُوَد ، بـِه كه بر زمين باشد
هر آنكه دين مبين را نـبرد تا پايان
همان چو اهرمني هست ،در كمين باشد
بساط روي زمين ،دائماً در آشوب است
ثبات روي زمين ، تكيه اش به دين باشد
عجب طراوت و حُسني5 بُوَد به دين مبين
هر آنچه حُسن و طراوت بُوَد زِ دين باشد
هـزار مرتبه گفتم: سخن زِ نيكي دين
كجاست رسم و رسومي،كه بِه زِ دين باشد
قواي هر دو جهان را ، چنان كه مي بينم
به يك قوا ونظامست ويك طريقه دين باشد
نظام دين خدا را به دقت اَر نگريد
ثبوت مي شود از يك خداي ، دين باشد
جهان زِ مردم هر دوره ،نقش ديگر يافت
قناعت اَر نـپذيرند ، همچنين باشد
خداي فرد توانا كه قادر است و حكيم
چه حاجتش به بشر يا نظام دين باشد
خدا نظام جهانش، به نظم دين بر بست
بشر بُوَد كه نظامش ، به نظم دين باشد
فضاي ملك جهان را نفوذ نقش گرفت
قناعت است كه با فقر هم قرين6 باشد
جهان و مردم آن گر بُدند7 به نقش قديم
نبود حاجت كس را ، كه نقش چين باشد
صواب خير و سعادت بود كه مي گويم
حسن بس است كلامت ،اگر متين8 باشد
٭٭٭
1- باشد 2- اگر 3- مكر و حيله- دو رنگي 4- شكوه 5- تازگي و نيكوئي 6- همنشين – نزديك 7- بودند 8- استوار
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید