متن شعر
« فعل بد »
اندر اين كامسرا1 ، آدم و خر رهگذر است
از دري آمده اس ، از در ديگر بِدر است
داد و فرياد از اين ، مردم ديوانه ي مَست
مستي و جهل و شرارت به ميانشان هنر است
مستي و عَرعر2 بيهوده ي همچون خَر مست
گر به دقت نگري ،مثل همان فعل خر است
خر كه مغرور جهان نيست،به خود مغرور است
آنكه مغرور خودش هست،مگر آنهم بشر است
خر كه تكليف ندارد ، زِ ازل حيوان بود
خوي حيواني اگر در بشرس ، پُر ضرر است
مستي و عَرعر مغروري، اگر كار بدي است
پس چرا كار بد خر ، به ميان بشر است
هر كه مغرور جهان گشته ، مگر خر نشدس
اينكه مغرور جهانـس،كه خاكش بسر است
دادم از دست خري نيست ،بشرِ صاحب عقل
فعل آن فعل خَرس ، گر چه نژاد بشر است
صاحب عقل ، كه با رأيَـس و تدبيـر چـرا
رأي و تدبير بشر دارد و با فعل خر است
بيل اگر صيقل3 خاكش ندهند، زنگ زند
با همان زنگ و كدورت نَـبُرد ، بي هنر است
تيغ اگر صيقل سوهان نخورد، بي بُرش است
تا كه سيقل دهنش ، روشن و برنده تـر است
آنچه بـر آدميـان راهنمايـي بـكنـد
گفتگوي علمـا باشـد و پنـد پدر است
هنـر از قامـت دلسوختگان سـر بـزنـد
هر دلـي سوخته باشـد ،هنرش بيشتـر است
خوشي و خوش گذراني است،دراين دور جهان
سبب بيهوده گرديدن ، هـر بـي هنـر است
آفرين بر سخنت ، اي حسن اين حرف تو بود
كه بشر فعل بدش ، همچو همان فعل خر است
٭٭٭
1- كاروانسرا 2- صداي الاغ 3- تيزکردن - تیز كننده
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید