متن شعر
« صفاي خِرد »
هر آنكه بي خِردس،كمتر از بلايي نيست
به نزد اهل خرد ، هيچش آن بهايي نيست
رفيق بي خردي ، درد سختري چيست
به درد بي خردان،جز خرد دوايي نيست
هر آنكه رسم خرد را زِ كس نـمي پرسد
بدوش جامعه بارس و جز گدايي نيست
به راه ميكده ي عشق حق،كه من رفتم
بجز خرد به ره حق،هيچ رهنمايي نيست
گِره مزن تو زِ جهلت ،به عقل با خردت
به غير دست خدايت،گره گشايي نيست
طُفيل بُوَد خرد ، برتـرس وجود بشـر
و گر نه بـر حيواناتش ادعايي نيست
طريق علم و ادب را خرد معيّن كرد
بجز صفاي خرد ، علم را صفايي نيست
وفا زِ هر كه بديدم ، زِ لطف با خردس
بدون لطفِ خرد ،در كسي وفايي نيست
بشر كه كار خودش را دهد بدست خرد
يقين كه كار بجايي است و نابجايي نيست
به كار خيرِ خِرد هركه خُرد گلي را كاشت
به هر كجا كه بكارند ،بجز صفايي نيست
نهال خيرِ خرد ، را كسي كه مي كارد
در عاقبت ره خيرس، بر آن جزايي نيست
طريق صبر اگر بي خرد بُوَد ، نـشود
شهيد راه خدا گشت ، كربلايي نيست
جدا زِ علم و ادب ، جان من مشو يكدم
بدان ميانه ي اين هردو،يك جدايي نيست
اديب علم و ادب ، گر با خرد نمي باشد
ميان علم و ادب ، هيچ آشنايي نيست
به پاس علم و خرد ، اي پسر فروتن باش
فروتنـي ادبـس ، اينكه اشتبايي نيست
رياضت حسن امروزه در خور خردس
وگرنه فلسفه بافي كه رهنمايي نيست
٭٭٭
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید