متن شعر
« ساحل ثابت »
ما بـر فراز كوي حقيقت ، رسيده ايم
بيهوده نيست ، ما زِ طبيعت بريده ايم
جور و جفاي مردم بي دين دهـر دون
بسيار ديده ايم و ستمها كشيده ايم
افراد حق ناشناس ، بسا بوده در جهان
اما كجا به خدمت آن، كي رسيده ايم
تا زندگي آدميان ، در طبيعت است
بيرون از اين چراگاهشان ما نديده ايم
دهـر دنـي ،كه قابل سود بشـر نيست
اين دهـر ما فروخته ، عقبي خريده ايم
آثار زهد و علم ، زِ ما گر معيّن است
ما خودكفا،به گوشه ي عُزلت خزيده ايم
در بحـر بي كران طبيعت شناوريـم
آرامگاه ساحل ثابت نـديده ايم
دست حسن ، دراز مبادا به سوي دهـر
زآنجا كه زهرِ دهـر، فراوان چشيده ايم
٭٭٭
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید