متن شعر
آن راه خداونـد كه با صلح و صفا شد
از دست همين خلق چرا جور و جفا شد
آن راه خداونـد كه پُـر جور و جفا نيست
هيهات كه اين جور و جفا از ره ما شد
٭٭٭
قياس مرد دانـا دل به معيار خدايـي شد
برآن پيوسته ميگردد برون ازخودستايي شد
خدا را آن يقين دارد ديگر چيزي نمي داند
همين معيار مي باشد به درد ما دوايي شد
٭٭٭
تعريف عقل هر چه كنند كي تمام شد
عقل است رهبر همه ي خاص و عـام شد
عقلـي كه رهنمـاي تمام بشـر بُـوَد
هركس ندارد عقل،نپخته است وخام شد
٭٭٭
پـدر هر چنـد پسـر را مي دهد پنـد
دريـغا نـشنـود آن جهـل فرزنـد
خداونـدي كه امـرش جملـه پنـد است
چـرا جملـه بشـر نـشناسن اين پنـد
٭٭٭
اي پسر گر فطرتت ازخواب خود بيدارشد
سينه ات گنجينه اي از حِكمت آن يار شد
گر به خواب خود ببيني جلوه آن يارخود
سينه ات پاك و مصفا از دو صد انكار شد
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید