متن شعر
صراط مستقيـم حق ، كه ديـده است
فقط گفتـه است و آن شـنيده است
به هـر كس من بـگشتـم ، نـديدم
كه باشد آنكه بر صراط حق رسيده است
٭٭٭
صراطـي را كـه مـردم بـرگزيـدنـد
به دشت و كوه و صحرا مـي چريدنـد
صـراط حـق كجـا در بـينشـان بـود
به هر راهي كه مي شـد مي دويدنـد
٭٭٭
صـراط مردمـان كـي برگزيـدم
و يـا كـي همـره آنهـا دويـدم
صـراط مستقيـمي را كه حق گفت
فقـط آن گفتـه بـود و من شنيـدم
٭٭٭
آدم به ره پيكار در بحـر خطر باشـد
گر سيـم و زر آدم تا بنـد كمـر باشـد
هـر آدم با عقلـي پيكار كنـد با جهـل
در منطق و عقل خود پيكار هنر باشـد
٭٭٭
تـو گـر فرمان حق بُـردي چه كردي
به عمـري رزق تو مـي داد خوردي
وجود و حُسن و فيض و دانشـت داد
طلـب كاري اگـر كردي ، نـكردي
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید