متن شعر
تـو انديشـه ي فـردي ، به كاري مـَيـار
زِ انديشـه ي جمعـي ، توان كـرد كـار
هـر آن فـرد دانـا زِ انديـشه اش
بـه انديـشه ي جـمعـي ، نـشـد استـوار
٭٭٭
حماسه سـازي كامل كس اَر زباني كرد
براي خلـق خـداونـد كاردانـي كرد
اگـر چه خلق خـدا قدر آن نـمي داننـد
ولـي به نـزد خـدا كار جاودانـي كرد
٭٭٭
كسي كه كار نكـو از درستكاري كرد
چو چشمه آب زلالي بُوَد كه جاري كرد
بَـسا زِ خلق جهان حرمتـش نمي داننـد
كه آن به باغ جهان خوب آبياري كرد
٭٭٭
از دانش اهل دل هر حرف كه بـشنيدم
دانش به نظـر آمد هر قدر كه سنجيدم
مقياس كه بگرفتـم از عقل فزونتـر بود
آثار نكويـي داشت آنقدر كه فهميدم
٭٭٭
جانـا سـر اميد به بـر رو به كردگـار
روزي شود اميد تو را آورد به كـار
اميد صاف و نيت پاكت بر آن به بـر
آن بـر قرار هست تو گر نشكني قـرار
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید