متن شعر
در وادي حيرتها ، سرگشته ترين مَـردم
در زمره ي دينداران بر جسته ترين فردم
پيري سخني مي گفت در مورد دينداري
آن بهره ي دينم كو ديني كه عمل كردم
٭٭٭
آواره ي جهانيـد اي وارثان شاهـي
سرتاسر جهـان نيست بهر شما پناهـي
تاج شهان نباشـد امروزه رسم دنيـا
زآن جا كه پادشاهان ظالم شدن گواهـي
٭٭٭
در محضر عدالت گر نيست دادخواهـي
يا دادخواهيش نيست ، مُلكش بُوَد تباهـي
هر پايگاه ملكي ، عدل است پايگاهش
گر پايگاهش عدل است بيرون شد ازتباهي
٭٭٭
روحـم اگر به منظر حق بر پريده شد
گوياي ذكر حق به هزاران قصيده شد
من روح خود به بوي رُخش جلوه مي دهم
بوي رخش اگر به مشامـم رسيده شد
٭٭٭
گـر صادقانه رو به خدايـم عقيده شد
نور هدايتي به دو چشمـم رسيده شد
ظلمت سراي دهـر ، زخم ناتوان زنـد
گر چشم من زِ ظلمت دنيـا بُـريده شد
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید