متن شعر
آنكه سستي به جهان نيست در اين معيارش
واضح و ثابت و روشن بُـوَد آن آثـارش
آنكه روشن شده آثار قديمي اش به بشر
چشم روشن شـود آخر زِ پي ديدارش
٭٭٭
هر كه بر سوي خدايش بُود آن ديدارش
زجر هر آدم گمره بدهـد آزارش
يارب اين نكته چه سري است كه آدم نتوان
گمره خُـفته به هر خواب كنـد بيـدارش
٭٭٭
آنكه پرگار جهانـش بُـوَد از كردارش
نتـوان ، آدميان تا نـگرنند رخسارش
آنكه چشم همه آدم سر مويي اش نديد
آدمي ثابت و واضح نگرد دستـارش
٭٭٭
اي كه بر ســر نهــي تاج شـاهــي
لطف حق را تــو بـنمـــا گواهـــي
بـنـــده اي را نـباشـــد به دنيـــا
بــي نـيــازي زِ لطف الهـــي
٭٭٭
گـر بر مرام صبر و تحمل نمي رســي
نتوان به كار عدل الهـــي تو بر رسي
تا در مرام حرص و شرارت كُنـي قيام
بر كار زشت و كبر و تقلّب تو مونسي
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید