متن شعر
من كه از نيكو صفاتي نزد مردم رو سپيدم
عيب خود را گر بديدم عيب مردم را نديدم
عيب جوييها زِ مردم هر قدر افزوده تر شد
عيبي ازخودگربديدم من لب خود راگزيدم
٭٭٭
من آن فـرمـانـبـــر امــر تـو هستــم
كمـــر در خـدمــت حكـم تـو بـستـــم
بـه من آن امـــر ونـهي ات لازم آمـــد
به راه امــر و نهي ات رهــرو هـستـــم
٭٭٭
خداونــدا ، مـن آن بـيـچـاره هـسـتــم
دگــر كـاري نـمـي آيــد زِ دسـتـــم
تـو بـتـوانـــي بـه مـن يـاري نـمـودن
تو نـنمايـي مـگـر مـن كـافـر هـسـتـــم
٭٭٭
اين نكته اي زِ دولت افراد خود سر است
افـراد دولتـي بـه هـر آنقـدر ماهـر است
حكم هــزار جانبـه كـي مي تـوان كنــد
حكمش كجـا مطابق حكم داور است
٭٭٭
هرحكم غيرحكم حق، يقيناً كه باطل است
حكّام غير حق ، به همان حكم مايل است
هـر فـرد ناتوان ، نـشود قاتل كـســـي
حكم تـوانگر است كه ماننـد قاتل است
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید