متن شعر
طرفداري مكن جانا از آن افـراد ظلـم آور
كه ظلم هرتبهكاري نويسندش به صد دفتر
هر آن فرد تبهكاري كه ظلم آورده بر مردم
برآن ظلمي فشارآرَد كه ظلم خودكند باور
٭٭٭
خداوندي كه مي باشدبه كارعدل خود داور
خدا اصلاً نمي باشد رفيق هـر ستـم گستر
خداي مانمي خواهدكه هركس راكندظلمي
خدابا عدل وانصافش بر آن ظالم دهد كيفر
٭٭٭
يارب مگر غلـط شـده آييـن و ديـن من
خود شاهـدي كه دين تـو باشـد مبيـن من
هـا و هـوس كجــا بـتوان رهبـرم شــود
شيـطان نـمي تـوان بـشود هـم قريـن من
٭٭٭
كي مي توان حَسن كه خودت را چنان كُني
از كار سخت جسـم خودت ناتـوان كني
اين مـرغ روح از لب بام تـو مـي پـَرد
شايــد كه آشيــان به بهشت جنـان كني
٭٭٭
ذكـر خـداي خود كه تو وِرد زبان كنــي
بـتوان به بـاغ خلـد يـقيناً مكـان كنــي
عمرت به كار خير جهان صرف كار شــد
تا عـمر جاودان بسوي آن جـهان كنــي
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید