متن شعر
اي خالق زمانه برگو تو اين چه بازي است
بر ما هرآنچه آمد بازيچه بود و بازي است
راضي تو گر نبودي ، ما كي شديم راضي
كار تمام خلقت تزوير وحُقّه بازي است
٭٭٭
خلاق آسـماني كارَت وسيله سازي است
در ما وسيله كار تزوير و حُقّه بازي است
عمري به هرزه گردي ،ما هرچقدر بگرديم
بيرون نميتوان رفت اين كارمامجازي است
٭٭٭
اين مسئله توحيدوهدايت شده بيحدونهايت
اين جزيي از آن است كه گفته اند عبادت
از اول دنيـا كه هـمين مسئله بوده است
تا حال كه بوده است ، بُـوَد تا به قيامت
٭٭٭
يك مسئله توحيـد ، دو صـد مسئله دارد
آن مسئله ، بر مـا ضـرري هيچ نـدارد
اين مسئله كـه واجـب شـد و لازم
هـر فـرد بشـر لازم اين مسئله دارد
٭٭٭
دستان سراي علم و عمل بيجهت كه نيست
هـر علم بي عمل ، به رفاه بشر كه نيست
دستـان سـراي ، فـراوان شنيـده انـد
اما كسي كه هردونمايد، جهت يكي است
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید