متن شعر
آدم بي خبـر از حق ، خودش آلوده كنـد
رشتـه امـر خداوندش ، فرسـوده كنـد
با هوسبازي و حرص غرض وخودسري اش
هر قـدر كار كنـد در ره بيهوده كنـد
٭٭٭
آدم با خبـر از حق ، خودش آسـوده كنـد
كار پُـر منفعتـي از ره پُـر سوده كنـد
تا كـه بر راه است و به اصلاح بشـر
راه اصلاح بشـر بر هـمه بنموده كنـد
٭٭٭
كار پُر غِشّ و دغل هركـه تواند بكنـد
از ره جـور و جفاهـا و نفهـميده كنـد
هركه دين داردوبا راستي وصدق وصفاست
نتوان جـور و جفايـي به ستمديده كنـد
٭٭٭
هركـه حاكم شود و خلق رعايت نكنـد
فكـر خود باشد و بر خلق هدايت نكنـد
در قيامت هـمه آماده شوند ، نزد خـدا
شاید ایزد ، که بر آن بنده عنایت نكنـد
٭٭٭
نقد بازار جوانـي تو و حُسن از كه بـود
رونق بازار و آن حُسن فراوان از كه بـود
حُسن مهرويان انسانـها كه بر ما گفته انـد
منشاء حسن لطافتهاي اين انسان كه بـود
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید