• صفحه اول
    • مجله
    • درباره ما
    • تماس با ما
    ثبت اثر / مکان
    ورود یا ثبت نام
    ثبت اثر / مکان
    هنرات

    شعر دوبیتی130/ حسن مصطفایی دهنوی

    • متن شعر
    • نظرات 0
    • prev
    • next
    • پسندیدن
    • گزارش مشکل
    • prev
    • next
    متن شعر

    من پيرمرد هستم چرا چون طفل نادانم هنوز

    در نزد  آن  علم  خدا ، مانند  طفلانـم هنوز

    بيهوده عمرم طي شده محتاج برعلمش منـم

    با  آنكه  در دانشسراي مُلك يزدانـم   هنوز

    ٭٭٭

    گر پيرمَردم من ولي چون طفل نادانم  هنوز

    در محضر علم خـدا ، از علم عريانـم هنوز

    بسيار اگر كوشيده ام  در راه علم و معرفت

    در راه علم  و معرفت  آماج  بـحرانـم هنوز

    ٭٭٭

    در محضر داناي علم  مانند  طفلانـم   هنوز

    بر صيقل معناي علم  ،مانند سوهانـم   هنوز

    هرچندكوشش كرده ام درمحضرداناي علم

    ليكن زِ بي علمي خود برعلم گريانـم هنوز

    ٭٭٭

    ياران عجب بلايـي است  افكار دشمني هـا

    آدم   از  آن  نـدارد    آثار          ايـمني هـا

    دشمن كه حيله بازاست رفعش نميتوان كرد

    بـي حيله كي تواند   بيرون   رَوَد    از  آنـها

    ٭٭٭

    هركس كه عقيده اش به خدا روبه فرازاست

    دايـم  به  پي روزه  و طاعات و نـماز است

    آدم ،  نرسـد  فكر  تو  بر   فكر     خداونـد

    اين  فكر  تو كوتاه  در  آن  راه  دِراز  است

    ٭٭٭

    نسیم گلشن   حسن مصطفایی دهنوی

    آمار

    Loading

  • هنوز نظری ندارید.
  • یک دیدگاه اضافه کنید

    دیدگاهتان را بنویسید · لغو پاسخ

    برای ارسال نظر باید وارد سیستم شوید

    پیشنهاد به شما

    شعر ره حج / حسن مصطفایی دهنوی

    « ره حج » در مرحله اول كه  بشر ، جانب  حج  رفت آيا چه سبب شد،كه دگر  باره به كج رفت با صدق  و صفا ،…
    • قصیده

    شعر دوبیتی 108 / حسن مصطفایی دهنوی

    ساقي بيـا   تـو  جام  مرا ، پُـر   شراب  كُـن بـر من تـو  رهنمايـي  ، شعر  كتاب   كُـن شاعر نكات  نيك  و …
    • دوبیتی

    شعر سرما / شهریار جعفری منصور

    هوا سرد شده از مترسک می گیرد کت کهنه را
    • سایر سبک ها

    پرواز / رسول چهارمحالی

    بعدِ پرواز تنت بی همتا کوچه ها غم زده اند شهرها غرق عزا بلبلان غرق نوا شعرها بی معنا شک و تردید به…
    • شعر سپید

    گرمی آغوش/رسول چهارمحالی

    گرمی آغوش آب از چشمه ی جوشان لبت می نوشم خواب از گرمی آغوش و تنت می پوشم تا گل عشق تو زدغنچه به جان و تن…
    • غزل

    شعر منزلگه یار / حسن مصطفایی دهنوی

    « منزلگه يار » هر که  در  مدت  عمرش ، پي  مِهر دل   نیست بی  دلی  لایق   هر  منزل  و  هر  محفل…
    • قصیده

    غم عشق / حسن مصطفایی دهنوی

    « غم عشق » از غم عشق تو هر كس ،كه دلي شاد كند آن دل خسته ي خود را، زِ …
    • قصیده

    شعر اوج آسمان / حسن مصطفایی دهنوی

    « اوج آسمان » در   فرغ1   آسمانيـم ،  آيا   كجا    روانيم رهبر  به بايد  آنجا ، ما  خود  كجا  …
    • غزل

    شعر دوبیتی 349 / حسن مصطفایی دهنوی

    زِ يك  دل زنده پرسيدم،چرا دنيا رها كردي بگفتا ، بهـر من  دنيـا  اجل  آرَد   به   پيگردي نظام و مُلك…
    • دوبیتی

    کلیه حقوق برای هنرات محفوظ است 1404 - 1398

    سبد خرید