متن شعر
درخت بارور باشـد هـدف بر ضربه ي سنگ اسـت
درخـت بي بري باشـد معـاف از ضربه ي سنگ است
مثل جانـا هـمين باشــد ميـان عالِـم و جاهـل
به عالم گرزنند سنگي،چون سنگ است ودل سنگ است
٭٭٭
خداونـد جـهانداري كه دنيايـش همين رنگ است
پلنگي هست با آهو چراگاهش به يك رنگ است
پلـنگ تيــز دنـدان را نبايــد زآن شـدن غافـل
كه دايم در كمينگاهـي به آهويـش سر جنگ است
٭٭٭
هـر زن اگر بر شوهرش بد فطرت و بد خـو بـُوَد
خـورد وخوراك آن يقين مانند يك يابو بُـود
گر خدمت شوهر نكرد آن هرزه گرد است و عجول
با فعل زشت خـود يقيـن بـر شوهـرش بـدگو بـُود
٭٭٭
يارب زِ عشقت سوختـم ،در اين مـدار زندگي
عشقـت نويـدم مـي دهد، در آن مـدار بنـدگي
يارب زِ لطف و رحمتت ،يك درد من بنما شفا
افزون چـرا شد درد من، يكباره اش صـد بارگي
٭٭٭
آفرين اي حسن اين نكته كـه گفتــي عجب است
نكته حرف تو فيضــش به عجم ، هم عرب است
شــعر نيكو كـه تـو از دانش و عقلـت گـفتـي
دانـش عقل تـو ،تا منــزل علـم و ادب است
٭٭٭
نسیم گلشن زنده یاد حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید