متن شعر
يارب ره توكو كه در آن رو بِنَهم من
پا در ره دريايي و هر كو بنهم من
هرجا كه بگشتم ، ره صاف تو نديدم
تا گرد وغبارش به دو ابرو بنهم من
٭٭٭
ناچار اگر سر به هياهـو بنهم من
يا سنجش خود را به ترازو بنهم من
حيرت زده مي گردم و راه تو نجويم
ناچار سرم را به دو زانو بنهم من
٭٭٭
تا سر به همان زلف چو هندو بدهم من
لازم بُوَد از قوّت و نيرو بدهم من
گر اين سر من قابل رخسار تو باشد
نيكوست به رخسار نكو،سر بدهم من
٭٭٭
از خداوند جهان صد خبر آمد به برم
اي دريغا كه من ازصحبت حق بيخبرم
خبري را كه خدا مي دهد از بهر بشر
مركز آن خبرم ،ليك بـه نام بـشرم
٭٭٭
گفتم نصيحتي را با طرز معنويت
تا نسل آدميزاد ، بنمايدش هدايت
دنيا به كام جهل است،ما را نمي گذارد
تا رسم عقل انسان،برما كند سرايت
٭٭٭
نسیم گلشن زنده یاد حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید