متن شعر
روشنـي حكمـت پـروردگار
در نظـر آدم شـب زنـده دار
آنكـه شب و روز ، به تقوي بُـوَد
حكمـت حق را نـگرد آشكار
٭٭٭
پنـد و نصيحـت بُـوَد از كردگار
هر كه شنيـد ، آن بشـود رستگار
هر كه نصيحـت بكنـد خلق را
حق به همان مـي بُـوَد آمـرزگار
٭٭٭
در بَـرِ دانـا دل سنجيـده كار
پنـد و نصيحـت بُـوَدش اعتبـار
هـر نفري زندگي اش سخت نيست
نـشنود آن پنـد زِ آموزگار
٭٭٭
هـر نفـر زنـده دل و هـوشيـار
پنـد نـويسـد زِ هميـن روزگار
هـر نفـر آسوده و راحت بـخُفت
پنـد نـداند ، كه بـيارد به كار
٭٭٭
حـرف فروشنـده نـيايد به كار
نـزد خريدار كه نا خواستـه بار
تا گـِره در كار كسـي نا خـورد
آن به نصيحـت نـبَرد اعتبـار
٭٭٭
نسیم گلشن زنده یاد حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید