متن شعر
زن طوق محاري است ،كه برگردن مرد است
اسباب هزاران خطر و رنجش و درد است
هر مرد كه از زيور زنهـا خبرش نيست
چشمش به همان رنگ رُخ و زيور زرداست
٭٭٭
مرد را بلهوسـي هاي ، زن آرام كنـد
پاي آن مرد يقينـاً ،به سوي دام كنـد
هر خطايـي بـنمودند ، كه مشـروع نـبود
آن خطا كاريشـان ، هر دو را بد نام كنـد
٭٭٭
حق صحبت حق باشـد ، امّا نتوان گفتن
دانشور و دنيا گرد، اين دُر كه نكو سُفتن
اين دهـر دني ، دشمن گرديده به هر حقگو
آنها كه زِ حق گفتند ،زين دهر دنـي رفتن
٭٭٭
هركس كه دراين دهردني پُرخوروخواب است
در فطرت حيواني خود ،رو به شتاب است
بر فطرت حيوان بُود و وحش و طيوران
آن فطرتش انسان نَبُود،چون خروگاو است
٭٭٭
خدايانقش نيرنگ وتقلّب رابه دربنما توازدستم
تونقـش راستـي بنما،به فرمان تومن هستـم
خدايـا نقـش نيرنگ و تقلّب را نمي خواهـم
تونقش راستي بنما كه من هم معتقد هستم
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید