متن شعر
صنعت صوت من از صنع خداوند من است
اينكه تدبير خداي است ،تفكّر زِ من است
بي جهت نيست كه دارددهنم صوت وصدا
اين همان صنع خداهست كه در اين دهن است
٭٭٭
آتش كجا افتادگي جويد،زِ هر خار و خسي
بايد تو خود اي يار من، فرياد يار خود رسي
بيجا مگو يار مني ،ياري كه تو دادي به من
ياري توميخواهي زِمن،فكرخودت كُن بررسي
٭٭٭
وفا كردم جفا ديدم ، خداونـدا تو آگاهـي
زِ مردم كي وفا ديدم ، به قدر يك پَر كاهـي
خداونـدا به قدرمن،كسي ديگرجفا كي ديد
وفاچون من كه بنموداست،به خلق توكه اللهي
٭٭٭
جواناهر نصيحت راگرازگوشَت رها كردي
رَوي در راه خودكامي،كه باشد راه ولگردي
نصيحت مي كنم برتو،رهامنما تو ازگوشَت
كه نگذاري زِخودكامي به روي دردخود دردي
٭٭٭
طراز مُلك يزدان را ،نـمي شايد معيّن كرد
هرآنكس اين سخن گويد جهان ازآن برآرَدگرد
طراز ملك دنيـا ،به حدي مي توان گـفتن
ولـي از ملك يزدان را ،نوشتن تا غم و تا درد
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید