متن شعر
ساقي بيـا تـو جام مرا ، پُـر شراب كُـن
بـر من تـو رهنمايـي ، شعر كتاب كُـن
شاعر نكات نيك و بد از هم جدا كنـد
اين نكتـه ها به من بنمـا و ثواب كـن
٭٭٭
ساقي دوباره مِي تو در اينجا به جام كُـن
مَـنعم زِ كار زشت و فجيع و حرام كـن
آن مِي كه در سبوي تو باشد برون بيـار
يك جرعه مصرف من ناپخته خام كـن
٭٭٭
ساقي بيا تـو عيب مـرا پرده پوش باش
معتاد مِي منم ، تـو به من مِي فروش باش
زآن مِي بده كه نـخوت و خفّت نياورد
يك قطره اي به من بِده وگو خموش باش
٭٭٭
ساقي خودت به درد مريدان دوا بِكـُن
مـا را زِ دست مردم بدگو رها بِكُـن
اين مردمي كه درد مريدت فزون كننـد
بر جرمشان تو روي همانان سيا بكـن
٭٭٭
ساقي به پاس خدمت رندان ،تو مِي بيـار
گردشت اين زمانه نگردد ، بر اين قـرار
اين چرخ اين زمانه كه وارونـه گرد هست
فريـاد از اين زمانه و اين چرخ روزگـار
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید