متن شعر
« خداوندِ نكوكار »
خداونـدا ، خداوندِ نكوكار
چرا داري دلم را ، غرق آزار
خداوندي كه باشد حي و ستّار1
چرا عيب مرا ، آرَد به بازار
خداوندا ، تو كي بودي ستمكار
ستم بر من چرا كردند بسيار
خداوندا ، تو را خوانديم غفّار2
چرا غفاريَت نَبْود به ما يار
مسيحا (ع) را اگر بودي مددكار
چرا خلقت زدندش بر سرِ دار
خداوندا ،به كارت چيست پرگار
حُسينت را چرا كشتن به نيزار
خداوندا ، نكردي عهدت اقرار3
حسين(ع) عهد تو را مي كرد اقرار
يزيد آن بُد كه عهدت كرده انكار
چرا مردم همه با او شدن يار
خداوندا ،حسين(ع) بُد مردِ ديندار
چرا كشتش در آخر شمر غدّار4
عيالش را چرا بردن به بازار
جفايـي بُد بـر آنها ، ناسزاوار
خداوندي كه دانا هست و هشيار
چرا نيكانِ آن هستن در آزار
خداوند لطيف و لطف بسيار
چرا دنياي آن سخت است و دشوار
خداوندي كه دنيا را است، سردار
چرا دنياي آن باشد پـُر آزار
خداوندي كه بَد را دارد انكار
چرا با مردم بد ، مي شود يار
خداوندي كه خود رِندست وهشيار
چرا شيطان فرستاد اوليـن بار
خدايا ، از دلم اين عُقده5 بر دار
ديگر بر اين دل من،عقده مگذار
خداوندا ، بيـا در اوليـن بار
سياستهاي خود را دست بـر دار
حسن گر راحت هستي،گر گرفتار
تو را غير از خدا ، نَبْود كسي يار
٭٭٭
1- پوشاننده 2- آمرزنده 3- اعتراف 4- پيمان شكن 5- گره
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید