• صفحه اول
    • مجله
    • درباره ما
    • تماس با ما
    ثبت اثر / مکان
    ورود یا ثبت نام
    ثبت اثر / مکان
    هنرات

    ترجمه‌ی شعرهایی از روژ حلبچه‌ای / زانا کوردستانی

    • متن شعر
    • نظرات 0
    • prev
    • next
    • پسندیدن
    • گزارش مشکل
    • prev
    • next
    متن شعر

    ترجمه‌ی شعرهایی از خانم روژ حلبچه‌ای (به کُردی: ڕۆژ هەڵە‌بجەیی) شاعر کُرد زبان توسط زانا کوردستانی

    (۱)
    خوابش نمی‌گیرد، اتاق
    ناخوش است از صدای گردباد،
    باید بمالم سرش را
    با نوازش نسیمی!

    (۲)
    ورزشکار شده!
    جاده،
    تا پاهایش کم نیاورد،
    به وقت دلتنگی!

    (۳)
    سنگین شده‌اند کتاب‌هایم،
    زیر بار گرد و غبار،
    باید سبکشان کنم،
    با کف دستی فوت!

    (۴)
    از جیغ بوقلمون‌ها،
    کدر شد، آب مرداب
    باید رودخانه‌ را
    شال‌گردن کنم و
    گردنش بیندازم.

    (۵)
    چه پیر شده کوچه،
    از بازیگوشی‌های بچه‌ها!
    نجاری نیست بسازد برایش،
    عصایی،
    پر از خنده‌های چارلی چاپلین؟!

    (۶)
    تو امید باطل زندگی‌ام بودی
    که دور از من،
    ضربان قلبم را از پا انداختی،
    قلبی که با پایت،
    برهنه به سوی تو روان می‌شد.

    (۷)
    مستی که
    فقط با می و باده نیست!
    من زمانی مدهوش می‌شوم،
    که شمیم یاد تو را بو کشیده‌ام.

    (۸)
    خیام تا نفس آخرش
    از می و مستی سرود،
    من تا قیامت،
    از درد و رنج فراق تو!

    (۹)
    تنهایی، آموختم،
    که خویشتنم را بیابم.
    ولی جفای تو تنهاترم کرد.

    (۱۰)
    هیچ درختی،
    رقص بلد است،
    مادام که ترنم باد نباشد!

    (۱۱)
    گرچه در وطنم،
    قانون جنگل حاکم است،
    ولی کماکان
    دست نکشیده‌ام
    برای احقاق وعده‌ی آزادی.

    (۱۲)
    آه ای پرنده‌های محبوس در قفس!
    خسته نشده‌اید از اسارت؟!
    ذره‌ای از باد بیاموزید،
    که چگونه پنجره‌ها را می‌گشاید!

    شعر: #روژ_حلبچه‌ای
    ترجمه: #زانا_کوردستانی

    آمار

    Loading

  • هنوز نظری ندارید.
  • یک دیدگاه اضافه کنید

    دیدگاهتان را بنویسید · لغو پاسخ

    برای ارسال نظر باید وارد سیستم شوید

    پیشنهاد به شما

    شعر آفت خرمن - حسن مصطفایی دهنوی

    « آفت خرمن »         مرگ این  آفت  خرمن ،  زِ چه  از  بهر  من   آمد با  نیروی   محکم  بُد  و  نیرو  شکن  …
    • قصیده

    شعر این نکته / حسن مصطفایی دهنوی

    « اين نكته » اين نكته کن نشان، حسن از من نشان ببین افعال دست من، سراسر در این  جهان  ببین افعال …
    • غزل

    چهار شعر کوتاه / لیلا طیبی

    چهار شعر کوتاه از #لیلا_طیبی (صحرا) (۱) ذهنم، یوزپلنگی تیز پاست آه! بی‌هوده بود،…
    • شعر سپید

    شعر دوبیتی245/ حسن مصطفایی دهنوی

    برادر  راه  آدم  به  همين  دين  مبين   است راه  ديگري  نيست  ،  ره  آدمي  اين است هيهات ،  از   اين   …
    • دوبیتی

    شعر لیلی ماندن بلدی؟/مجیدمحمدی(تنها)

    درد هم باشی دوستت دارم دوست داشته شدن بلدی؟ عشق هم باشی عاشقم عشق شدن بلدی؟ گر ویران شوی می‌سازم تو…
    • شعر سپید

    طلعت طاهر و برگردان شعرهایی از او / زانا کوردستانی

    طلعت طاهر (تەڵعەت تاهیر) شاعر، نویسنده و مترجم معاصر کورد، در ۱۸ ژانویه‌ی ۱۹۷۱ میلادی در شهر مخمور استان…
    • شعر سپید
    • +1 شعر نو

    اشعار کوردی ۱۴ / زانا کوردستانی

    دو شعر کوردی از زانا کوردستانی (۱) کوردم، ئوی‌ی‌ی کوردم! کورد! دره‌ختی به‌ڕو دەگەڵ هێچ با و…
    • شعر سپید

    شعر دوستت دارم/مجیدمحمدی(تنها)

    شاید شاعر باشم شاعرے ڪَمشده در خیابان شلوغ چشمانت در پس‌ڪوچه‌هاے دروغین حرف‌هایت اما بی…
    • شعر سپید

    شعر دوبیتی 110 / حسن مصطفایی دهنوی

    گر يك نشان بـباشد،در سينه من از دوست واضح به خلق گويد ،تا اين نشانه از  اوست يا  زآن  نشان ندارد ، يا  من …
    • دوبیتی

    کلیه حقوق برای هنرات محفوظ است 1404 - 1398

    سبد خرید