• صفحه اول
    • مجله
    • درباره ما
    • تماس با ما
    ثبت اثر / مکان
    ورود یا ثبت نام
    ثبت اثر / مکان
    هنرات

    برگردان اشعاری از ستار احمد / زانا کوردستانی

    • متن شعر
    • نظرات 0
    • prev
    • next
    • پسندیدن
    • گزارش مشکل
    • prev
    • next
    متن شعر

    استاد "ستار احمد" (به کُردی: ستار ئەحمەد)، شاعر، نویسنده‌ و روزنامه‌نگار کُردزبان در سال ۱۹۶۲ میلادی، در شهر کرکوک دیده به جهان گشود.
    از او تاکنون ده کتاب شعر و داستان به زبان‌های کُردی و عربی به چاپ رسیده و هشت کتاب دیگر آماده‌ی چاپ دارند.

    ▪نمونه‌ی شعر:
    (۱)
    در جستجوی تو،
    همچون پروانه، به پرواز در می‌آیم
    و خودم را می‌گویم: شاید همچون گلی
    در باغچه‌‌ای بیابمت.
    جایی نمانده که برای یافتنت نگشته باشم
    و نیافتنت، زخمی بر روح و جان من نشده باشد!
    برگ برگ درختان را می‌بوسم
    به این امید که اثری از تو بر آنها نشسته باشد!
    دست آخر، وقتی از جستجویت دست برداشتم که
    بلبلی نحیف و لاغر یافتم
    که در آشیانه‌اش جان سپرده بود
    با اشک‌های پاکم غسلش دادم،
    چونکه یقین داشتم، در فراق تو جان سپرده...

    (۲)
    در میان طوفان، نسیم می‌شوم و می‌گیرمت!
    در رویای پاییزی گنجشککان
    روح بیمار من می‌شوی
    و تا سحرگاه مبتلای گریه و زاری‌ام می‌کنی!
    در شعر، آواز و سرود می‌شوی و
    نغمه‌‌های عاشقانه را برایم زمزمه خواهی کرد!
    در عشق، تیری زهرآلود می‌شوی
    و دل و جانم را بی‌پروا از هم خواهی درید!
    در وقت و زمان، آخرین نفس‌ نفس زدن‌هایی!
    تو جان منی که آرامشم می‌دهی
    تو تنی برای جان من،
    مبتلای همیشگی به توام
    ای همه کار و بار من...
    شعری برایت نوشتم
    از برم رفتی و
    تو را بە رویا کشاند
    بدون اینکە نامە‌ای برای من به جای بگذاری
    آنگاه مستانه در میان شعرهایم به رقص در آمدم
    ای زن آسمانی،
    ای فرشته‌ی زمینی.

    (۳)
    کلماتم نامه می‌شوند
    و نامه‌هایم جلوی آیینه‌ی بالای اتاقت
    پشت عینکشان به نظاره‌ات می‌نشینند،
    ولی تو آنها را نمی‌خوانی
    و آنها زیر پایت، برگ برگ، تکه پاره می‌شوند
    و حالا دیگر خونابه‌ی آن نامه‌ها، شعرهای من است
    که اتاقت را سرخ کرده
    و یک یک وسایلش را همرنگ چشمانت و
    روح شیرینت...
    بنگر!
    اکنون دیوار حیاط خانه‌یتان و درخت‌هایش،
    همچون شعر و غزل زیبا شده‌اند...
    اما، تو هنوزاهنوز،
    با عشق و عطر شعر، در تقابلی و
    و هرگز روح سرکش این شاعر را درک نخواهی کرد؟!
    آیا نمی‌بینی؟!
    موی و زلف بورت،
    آواز عشق و رنج و محنت من است!
    آن دم که با هر نسیم به پیچ و تاب در می‌آیند...

    شعر: #ستار_احمد
    برگردان به فارسی: #زانا_کوردستانی

    آمار

    Loading

  • هنوز نظری ندارید.
  • یک دیدگاه اضافه کنید

    دیدگاهتان را بنویسید · لغو پاسخ

    برای ارسال نظر باید وارد سیستم شوید

    پیشنهاد به شما

    شعر دوبیتی284/ حسن مصطفایی دهنوی

    پـسـرها    گوش   بـر     الهـام       كردنـد كـه  كار  نيـك  خاص  و عـام     كردنـد هـواي  نفـس   …
    • دوبیتی

    شعر دوبیتی 335 / حسن مصطفایی دهنوی

    اي برادر تا توانـي مزد  دست  خود  بـجوي آب درجوي رفته ديگر برنمي گردد به جوي اي برادر مزد دست ديگران …
    • دوبیتی

    شعر عشق نیک / حسن مصطفایی دهنوی

    « عشق نيك » تر  دماغي  من  از  علت   خودكامي      نيست سرخي روي من  از ، منشأ  سر  حالي…
    • قصیده

    شعر دوبیتی 325 / حسن مصطفایی دهنوی

    ياران اسير ظلمـم ،زين ظلم و جنگ   سردا يارب رهاييـم دِه ، زين گونه  رنج  و  دردا يارب به حق احـمد(ص) آن…
    • دوبیتی

    شعر نیک و بد / حسن مصطفایی دهنوی

    « نيك و بد » خطكش از  دستم  بِدر رفته اس، نمي دانم  چرا خط  خود  را  كج كشيدم، وان  نمي دانم …
    • قصیده

    شعر صبح با صفا / حسن مصطفایی دهنوی

    « صبح با صفا » مانند    آن   طبیبان   ،   اول   بجو  دوا   را وانگه   طبابتش  کن   ،  بر درد   مبتلا  …
    • قصیده

    شعر طاوس بی پر / حسن مصطفایی دهنوی

    « طاوس بي پَر » در  اين   زمين  ،  كافر   بر  دين   مظفري1 داري   اميد  دين ، به   سلامت   بِدر…
    • غزل

    اشعار کوتاه / رها فلاحی

    ▪سه شعر کوتاه از رها فلاحی (۱) باران می‌بارد، خدا، آرزوی دشت را بر آورده…
    • شعر سپید

    هاشور در هاشور / زانا کوردستانی

    ▪چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی (۱) انتظارم، بوی سیگارهای زر گرفته... و روزهای تلخِ نیمه سوخته میان…
    • شعر سپید

    کلیه حقوق برای هنرات محفوظ است 1404 - 1398

    سبد خرید