• صفحه اول
    • مجله
    • درباره ما
    • تماس با ما
    ثبت اثر / مکان
    ورود یا ثبت نام
    ثبت اثر / مکان
    هنرات

    چند شعر کوتاه / زانا کوردستانی

    • متن شعر
    • نظرات 0
    • prev
    • next
    • پسندیدن
    • گزارش مشکل
    • prev
    • next
    متن شعر

    ▪چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی

    (۱)
    درخت؛
    از ترس ذغال شدن؛
    کتاب شد!.

    (۲)
    باران،،،
    به نرمی می‌بارد
    بر چتر مولتی‌میلیاردر
    ***
    اما،،،
    سیلی ویرانگرست
    برای مرد کارتن خواب!

    (۳)
    تنهایی،،،
    سربازی‌ست کلافه
    که اسمش را
    روی دیواره‌ی برجک،
    رج می‌زند!

    (۴)
    پا تووی کفش هر کس کردم
    باز لنگ می‌زد...
    ***
    زندگی،،،
    هیچگاه همگامم نبود!

    (۵)
    آفتاب،،،
    هدایت‌گر ما بود اما،
    تن به شب‌پره‌هائی دادیم که،
    دورِ سرمان می‌چرخیدند!

    (۶)
    زنده‌ایم اما،،،
    بی‌شک با پُتک جهالتِ طالبان
    روزی،
    مثلِ تندیسِ بودا
    نابود می‌شویم.

    (۷)
    دکمه‌های زندگی را باز می‌کنم؛
    و در می‌آورم این پیراهن گشاد را.
    ***
    آه،،،
    --زندگی به ما نمی‌آید!

    (۸)
    فرا می‌رسد روزی که
    در سطرهای یک کتاب
    زندگی کنیم...
    ***
    کاش آیندگان
    با تبسم یاد ما کنند!

    (۹)
    فردا،،،
    اعلامیه‌ی نصب بر دیوار
    مرگِ ما را فریاد می‌زند.
    ***
    غافل که امروز
    ما مرده‌های
    لاشه بر دوشیم!

    (۱۰)
    پالتوی پدرم را،،،
    سخت در آغوش می‌فشارم...
    ***
    تو؛... همیشه در منی پدر!

    (۱۱)
    به گمانم اندوه،
    پرنده‌ای‌ست،
    [غمگین]
    در غم جفت‌اش.

    (۱۲)
    باغ،،،
    در سکوتی غمناک فرورفته‌ست
    ***
    -- کو زمزمه‌های باران!؟

    (۱۳)
    قطاری بر ریل
    انتظاری بی‌هوده را
    به دوش می‌کشد...
    ***
    وقتی،
    در ایستگاهی متروک افتاده‌ست!

    (۱۴)
    مادربزرگ باغچه‌ای داشت؛
    که هر روز،
    آرزوهای پیر و جوانش را،
    -درونش دفن می‌کرد!

    (۱۵)
    غرش موشک‌هایش
    گوش جهانی را کر کرد؛
    حاکمی که،،،
    سکوت کودک گرسنه را
    --هرگز نشنید!

    #زانا_کوردستانی
    #هاشور

    آمار

    Loading

  • هنوز نظری ندارید.
  • یک دیدگاه اضافه کنید

    دیدگاهتان را بنویسید · لغو پاسخ

    برای ارسال نظر باید وارد سیستم شوید

    پیشنهاد به شما

    ترجمه‌ی شعرهایی از خالد فاتحی / زانا کوردستانی

    استاد "خالد فاتحی" (بە کُردی: خالید فاتیحی) با نام کامل "خالد ملا عبدالرحمن فاتحی"، شاعر، نویسنده و مترجم…
    • شعر سپید

    اشعار کوردی ۱۶ / زانا کوردستانی

    ▪ اشعار کوردی ۱۶ زانا کوردستانی   (۱) وڵاتی من، خۆی سرگوون‌خانه‌یکه دیر و هاوێر لە زمان و…
    • شعر سپید

    چند شعر کوتاه / لیلا طیبی

    ▪ چند شعر کوتاه از لیلا طیبی (صحرا) (۱) دلتنگ که می‌شوم حس پرواز به سرم می‌زند افسوس! من پرنده‌ی…
    • شعر سپید

    شعر دوبیتی160/ حسن مصطفایی دهنوی

    دانش نمي توان جُست ، از فرد كينه  جويي هر كينه جـو  ندارد ،    نامـي   و   آبرويـي ازكينه جو حذركُن…
    • دوبیتی

    چند شعر کوتاه / زانا کوردستانی

    ▪چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی (۱) آی هجاهای خفته در گلو برای که! چه وقت؟ شعر…
    • شعر سپید

    شعر دوبیتی 445- حسن مصطفایی دهنوی

    باد   نوروزي    وزيد  ،     اي    ياوران  عيد   آمده وقت  ناز  و نـوش  ما  شد ، فرصت از دستت  مده موسم…
    • دوبیتی

    شعر پابند عشق / حسن مصطفایی دهنوی

    « پابند عشق » عشقم  به   نيكي  بشر ، بي  شمار    نيست جز  بر  نكويي  تو اَش ، آن   انتظار…
    • قصیده

    شعر دوبیتی268/ حسن مصطفایی دهنوی

    در ظلمت  وجهل خود هرگه كه  فرو رفتم از عقل  سليم خود  اين نكته به خود گفتم گفتم ره  عقلم كو ، هيهات  كه…
    • دوبیتی

    شعر دوبیتی 406- حسن مصطفایی دهنوی

    روح  من  از، نور  خـودت   ساختيـش زير     فضـاي    فـلك       انداختيـش روح  بشـر  مي بُـوَد    از  …
    • دوبیتی

    کلیه حقوق برای هنرات محفوظ است 1404 - 1398

    سبد خرید