• صفحه اول
    • مجله
    • درباره ما
    • تماس با ما
    ثبت اثر / مکان
    ورود یا ثبت نام
    ثبت اثر / مکان
    هنرات

    شعر دوبیتی122/ حسن مصطفایی دهنوی

    • متن شعر
    • نظرات 0
    • prev
    • next
    • پسندیدن
    • گزارش مشکل
    • prev
    • next
    متن شعر

    هركس كه به فرمان خدا  گرد جهان گشت

    سرگشته دوران شد و زين  دايره  بگذشت

    سر رشتـه  فرمان  خدا   را   به   نظر    ديـد

    جوياي خدا بود كه  آن  مهر به  دل  كشت

    ٭٭٭

    به گمراهي رَوَندخلقت خدايا با تومي گويم

    صراط مستقيمت را خداونـدا     نمي جويم

    صراط مستقيم تو خداونـدا   كجـا      بينـم

    به هرجايي اگربينم برآن راهش كه مي پويم

    ٭٭٭

    خدا با ياد خود اول  جهان  را  كرد بنيادش

    به ياد بندگان مي بود و وانگه  پايه بنهادش

    الا  اي  بنده  نادان ،خدايت  را  مبـر  از  ياد

    كه هر كس ياد آن نَبوَدخدايش داد بربادش

    ٭٭٭

    خداي ما جهان خود زِ كي بنموده ايـجادش

    نبود آنروز اين آدم خودش  مي بود استادش

    بني آدم كجا بودند ، كجا و كي  بـفهميدند

    گذرگاه  از آن آدم زِ  كـي  اينجا  بيافتادش

    ٭٭٭

    از بـهر  بشر جاي  يكي چون  و چرا نيست

    اجراي  ادب هست،مگر رو به شـما نيست

    آن گردش خورشيد و شب و روز كه  بينـي

    اين گردش  آنـها  مگر  از صنع خدا  نيست

    ٭٭٭

    نسیم گلشن   حسن مصطفایی دهنوی

    آمار

    Loading

  • هنوز نظری ندارید.
  • یک دیدگاه اضافه کنید

    دیدگاهتان را بنویسید · لغو پاسخ

    برای ارسال نظر باید وارد سیستم شوید

    پیشنهاد به شما

    شعر ره حج / حسن مصطفایی دهنوی

    « ره حج » در مرحله اول كه  بشر ، جانب  حج  رفت آيا چه سبب شد،كه دگر  باره به كج رفت با صدق  و صفا ،…
    • قصیده

    شعر دوبیتی 108 / حسن مصطفایی دهنوی

    ساقي بيـا   تـو  جام  مرا ، پُـر   شراب  كُـن بـر من تـو  رهنمايـي  ، شعر  كتاب   كُـن شاعر نكات  نيك  و …
    • دوبیتی

    شعر سرما / شهریار جعفری منصور

    هوا سرد شده از مترسک می گیرد کت کهنه را
    • سایر سبک ها

    پرواز / رسول چهارمحالی

    بعدِ پرواز تنت بی همتا کوچه ها غم زده اند شهرها غرق عزا بلبلان غرق نوا شعرها بی معنا شک و تردید به…
    • شعر سپید

    گرمی آغوش/رسول چهارمحالی

    گرمی آغوش آب از چشمه ی جوشان لبت می نوشم خواب از گرمی آغوش و تنت می پوشم تا گل عشق تو زدغنچه به جان و تن…
    • غزل

    شعر منزلگه یار / حسن مصطفایی دهنوی

    « منزلگه يار » هر که  در  مدت  عمرش ، پي  مِهر دل   نیست بی  دلی  لایق   هر  منزل  و  هر  محفل…
    • قصیده

    غم عشق / حسن مصطفایی دهنوی

    « غم عشق » از غم عشق تو هر كس ،كه دلي شاد كند آن دل خسته ي خود را، زِ …
    • قصیده

    شعر نو رسیده در خاک / حسن مصطفایی دهنوی

    « نو رسیده درخاك » مقیاس1  مُلک  هستی،بر ما  نه  آن  عیان  است بر ما همین بیانس،کین2 هستی اش  چنان…
    • قصیده

    شعر دوبیتی 349 / حسن مصطفایی دهنوی

    زِ يك  دل زنده پرسيدم،چرا دنيا رها كردي بگفتا ، بهـر من  دنيـا  اجل  آرَد   به   پيگردي نظام و مُلك…
    • دوبیتی

    کلیه حقوق برای هنرات محفوظ است 1404 - 1398

    سبد خرید