متن شعر
خدايااين چه عمري شدچرا وامانده درراهم
اسير دست شيطانم ، چرا افتاده در چاهم
خداوندا مدد فرما كه من همت فزون كردم
ره جنت كجا جويم بهشتت كي شودجاهم
٭٭٭
خدا در بعد اين شيطان اگر دادي پنـاهم
زِ بعد اين بِبَر بيرون ، به بعد خود بده راهم
اگر ازچنگ اين شيطان رهايي داديم ،دادي
وگرنه تا بـر عرشت فزونتر مي رود آهم
٭٭٭
اي خـدا عاقبت كـار من آيا چه شود
طبق گفتار تو كي كار من اصلاح شود
تـا دم مرگ بدانـم ولـي از عاقبتـم
فكرم از كـار فروماند و پژمرده شود
٭٭٭
تـا دم مرگ مشخص بود آن عاقبتـم
بعدازآن نيست مشخص نه درست ونه غلطم
هر چه من تجربه كردم چه شوم بعد ز مرگ
حدّ من نيست بگويـم اثـر از عاقبتـم
٭٭٭
اين نسل نوزاد بشر بايد نصيحت بشنونـد
گمراه مي گردند اگرپند ونصيحت نشنونـد
باچشم وگوش بسته اي بي فكرودرك آمدن
لازم بود بر پند هر داناتـر از خود بگرونـد
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید