متن شعر
درويش غلط كرد،كه حكم ازديگران رانـد
در بندگي اش غيرخدا ،خط كسي خوانـد
درويش كـه ذكرش سخنانـي زِ اله است
در زمزمه نتوان سخنـي از ديگران رانـد
٭٭٭
درويش كـه از لطف خدايش بِـزنـد دَم
بر لـقمه نانـي نـخورد غصّه و ماتـم
قانع بـه قناعت بود و لطف خداونــد
گـر لقمه نانـي دهدش بيش و گر كـم
٭٭٭
درويش كـه آن راه خدايش نكند گُـم
بارش نگـذارد سر سربـاري مـردم
راضيست به ره ضامن رزقش كه خدايَـست
گـر نان جوي مي دهدش يا نان گـندم
٭٭٭
درويـش كه سِيـرش بود از سيـر ستارات
در لطف خدايـش بـه پناه است زِ آفات
هرگه كه مريضست وآنگه كه صحيح است
بر ذكر خـدا مي بود و خواندن آيات
٭٭٭
درويـش اگـر راه خدا را بكند گـُم
در راه خوراكش خورَد آن ، از مال مردم
بر لطف خداونـد جهانـي نظرش نيست
اسبي است كه هم شيهه زندهم به زمين سُم
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید