متن شعر
(۱)
تاول پاهای رفتگر پیر،
وُ
زخم و زگیلِ دستهایش
قصهی دوستت دارم را
با دو قرصِ نان-
به خانه میبرد
تا،،،
هر شب همسرش
با پاشورهای از عشق،
التیامش دهد!
(۲)
پیراهنت،،،
با نسیم تکان میخورد
میان چمنزار،
(در هیئتِ سوسن و سنبل)
وَ من،
به شوقِ رسیدن به تو
پروانه میشوم!
(۳)
لکهی ماه وُ،
قطره قطره ستاره-
روی پیراهنِ شب پاشید.
من اما؛
به طلوع خورشید میاندیشم
که سحرگاهان،
پیرهنِ شب بدراند!.
#زانا_کوردستانی
یک دیدگاه اضافه کنید