باکاروان نورم
شب وحشت ستاره افتاده
درمانده ی دردم
شب هجران ترانه افتاده
در دشت شقایق وحشی
در بند آب و گِل
اشکی بی بهانه افتاده
در معبر امیدبه صبح پروازم
به خاکم،شهابی شبانه افتاده
باهمه دردم ،انحنای یادم
بی کرانه افتاده
وامانده ام اسیرروزهای خود
به کوله بار دردم ،آشیانه افتاده
به عزم بسته ی عشقم
به گنبد کبود
به دفتر یادم
شعری عاشقانه افتاده
حسن مصطفایی دهنوی
1398-09-06 در 11:56 ب.ظدرود ها
بسیار زیبا سرود ه اید
پاینده باشید