متن شعر
« ره عقبي »
در اين دنياي بي پايان ،رهت تا سر نمي باشد
ره عقبي1 رهت باشد ، رهي ديگر نمي باشد
به هر كوه و بيابانش ، دو صد غول بيابان است
هرآنكس گفت،من خضرم به تو رهبر نمي باشد
خداونـدا نصيبـم كن ، بـجويم راه عقبي را
كه بهتـر از ره عقبـي ، بـرِ2 داور نمي باشد
خداونـدا ره دنيا ، كدامش راه عقبي است
به هر جا بنگرم راهش ، چرا ظاهر نمي باشد
تفحص هرچه من كردم،ره عقبي به ظاهر نيست
به باطن گرچه مي باشد،به كس باور نمي باشد
چرا در محضـر3 دنيـا ، ره عقبي نـشد پيـدا
مگر راه صفا بخشش در اين محضر نمي باشد
ره عقبي برادرجان،به خوش رفتاري و پاكيست
به خورد وخواب وخوشحالي،به بحر و بر نمي باشد
برادر راه عقبايـت ، مكـن آلـوده از دنيـا
كه هر آلوده داماني، در اين محور نمي باشد
بشر آن راه عقبايت ، زِ تقوا و زِ دانش جو
كه راهي جز ره دانش، بشر پرور نمي باشد
بشر از آن گُل تقوا ، ره عقبي توان جويي
گلي همچون گل تقوا،كه نيكو فر نمي باشد
گل نيلوفري جانا ، به دنيـا بر چه كار آيد
گل عقبي مگر بهتـر ، زِ نيلوفر نمي باشد
هر آنكس يك سر كارش، نباشد با خداوندش
نكات حق نـمي داند ، سخن پرور نمي باشد
هر آنكس با سر جهلش، شتابد بر ره عقبي
به جهل خود فرو گردد ، هنر آور نمي باشد
اگر عقبي تو مي خواهي،به دنيا كار بد منما
مگـر قهـر خداونـدي ، پـي كيفـر نمي باشد
ستم بر بندگان حق مكن ، تا كيفرش بيني
هرآنكس بنده ي حق شد،ستم گستر نمي باشد
كلاه سروري خواهي ،بدان در راه عقبي است
كه در اين راه دنيايي ،كسي سرور نمي باشد
اگر در بستر دنيا ، ره خوش خفتني باشد
ره عقبي مجزا شد ، در اين بستر نمي باشد
ره عقبي زِدانش جو،كه جُستند عارفان از هوش
همان دانش بچشم وگوش وهوش خر نمي باشد
برادر راه عقبايت،به علم و دانش و تقوا است
به ثروتهـاي افزونتـر و باد آور نمي باشد
اگر صدگنج زر داري بكن مصرف بر عقبايت
كه مصرف بهر دنيايت ، به حد مَر4 نمي باشد
تنور كينه جويي را ، زِ خاكستر پُرش منماي
مگر بار گران بر تو ، زِ خاكستر نمي باشد
به حمدالله كه مسرورم، از آن لطف خداوندم
كز آن لطفش كه بر من شد،كسي مخبر5 نمي باشد
بهشت جاودان حق ،مكان هر زن پاكي است
كه جاي هر زن سر لُخت و بي معجر6نمي باشد
عفاف و پرده داري كن،كه حق جايت مُعيّن كرد
مگر از سازمان حق ، تو را پيكر نمي باشد
هر آن زن پاكدامن شد ،همان كارش اثر دارد
اثرهايش مگر زينجا و تا محشر نمي باشد
به عفت پرده داري كن ،چه دختر يا پسر باشي
مگر بي عفتي عيبـش ،بر آن دختر نمي باشد
پسر با هيچ نيرنگي ، مده آزار بر مردم
مگر آزار مردم ، بر تو درد سر نمي باشد
مرا يارب هدايت كن ، بجويم راه عقبي را
كه هر فردي هدايت شد،ديگر مُضطرنمي باشد
حسن در راه عقبايي ، خداوندت مبـر از ياد
كه از ياد خداونـدت ، به دل بهتر نمي باشد
٭٭٭
1- آخرت- جهان باقي 2- پيش 3- محل حضور – آستان 4- شمار- تعداد 5- خبر دهنده 6- مقنعه
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید