متن شعر
« مُلك دانا »
تنظيـم ملك دانا ، كار بشـر نباشد
تنظيم حق بزرگ است،در فكر خر نباشد
يارب تو دانشش ده ،آدم چرا فضول است
هر كس فضول حق شد ، اصلاً بشر نباشد
آدم تو را چه كارس ،با كار دانش حق
عقلت كجا بـفهمد ، كارَت بَتـر1 نباشد
ياران بيائيد تماشا ، آدم با اين شعورش
تنظيم حق نـخواهد ، اين بي بصر نباشد
يارب هدايتش كن، با اين شعور و فكرش
در فكر همچو كاري، بار ديگر نباشد
اين آدم فضولي است،بيچاره عجولي است
فرصت مده بر اينها ، تا درد سـر نباشد
يارب ترحمش كن،فكرش به هرزه گرديس
اين فكر هرزه گردش، اسباب شر نباشد
عقلش مگر ندادي، ديوانه است چرا اين
عقل دوباره اش دِه ، ديوانه تـر نباشد
بايد كجا بـفهميم ، اين آدم غلط كار
از خود كه مي كند كار،خاكش بسر نباشد
اين واضح است آدم ، سود و زيان نداند
سود گذشتگان بين ، اين معتبـر نباشد
پند ازگذشتگان گير،با فكر خود چه كردن
آن پندهاي ثابت ، پند از پدر نباشد
اول شعور خود را ،بايد به سنجش آريم
تا از براي سنجش ، آن بي خبـر نباشد
داد و غـرور آدم ، وَز نقش راه علمش
علمش به راه خوبي است،گر كينه ور نباشد
خر پُر صدا و صوتس،آن پر صداتر از ماست
آدم صداي خود بين،چون صوت خر نباشد
مرغ تفكر ما ، پرواز مي توان كرد
بايد مراقبت كرد، بي بال و پَـر نباشد
در بوستان آدم ، باشـد نهـال دانش
يارب حفاظتش كن ، دستش تبـر نباشد
اين نخل آدميزاد ،زيبا و با صفاي است
اما صفا نـدارد گـر بار وَر2 نباشد
نخـل وجـود آدم ، بايـد ثمـر3 بيارد
آب صـفا بـخواهـد ، تا بـي ثمـر نباشد
اسكندر جهانگير كي آب زندگي جُست
بر رهنمايـي خضـر(ع) تا رهگذر نباشد
تاج شهان عالم ، آرايشش زِ علم است
آرايش همان تاج ، دُر و گُهـر نباشد
آن راه حق توان جُست،آن راه مستقيم است
بايـد بـجويد آدم ، گر خيره سـر نباشد
اينها دليل راه است ،تا راه حق بـجوئيد
تا راه آدميـزاد ، سـوي سقـر4 نباشد
اينجا حسن تو بـشنو،در كار حق دخالت
بر ما بـجز خجالت،چيزي ديگر نباشد
٭٭٭
1- بد تر 2- ميوه دار – پر ثمر 3- ميوه 4- دوزخ- جهنم
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید