متن شعر
خداوندا چرا خلقت به من گرديده اند بد دل
چرا خوشحال مي گردند ، اگر پايم رَوَد درگِل
خداوندا تو مي داني كه بركس بد نكردم من
توخودبرمن رهايي ده ،از اين زجر و از اين مشكل
٭٭٭
بپرسيدم زِ دانايـي ،چرا ترك جهان كردي
بگفتا از جهان مي پُرس، چرا ظلم اين چنان كردي
جهان بي مُروّت كي به من مهر و محبّت داشت
جفـا و جور از آن ديدم گراييدم به دل سردي
٭٭٭
جهان پيـر خوش منظر ، نـهد بر درد من دردي
به هر جايـي كه بگريزم بَـرَم آيد به پيگردي
جهان پير است و بي بنياد، از آن خونريزي اش فرياد
بـريزد خون من در خاك و خاكم را كُند گردي
٭٭٭
بر بام تاريك جهان ، ما گر بـپيموديم راه
روشنتري را بنگريم از شعشع خورشيد و ماه
هر چند فزونتر پي بريم ، روشنتر از اين بنگريم
كز روشناي صبح آن بيرون شويم از هر سياه
٭٭٭
تو را اي خيره سر گفتم ،كه از خود با خبر باشي
مـرو راه هوسبازي ، مـرو در راه عياشي
اگر پندم تو نـشنيدي و يا در خودسري ماندي
بـدان در عاقبت مستوجب قـهر خدا باشي
٭٭٭
نسیم گلشن زنده یاد حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید