متن شعر
طريق كار اين دنيـا ، مدام افـيونگري باشـد
بر اين افـيون و نيرنگش ،هزاران مشتري باشـد
طريقش را به آرامش كجا ديدند و كي بـينند
كز اين افـيون و افسونگر ،به باد خودسري باشـد
٭٭٭
اي بشر صحّت چه باشد ، سالم است اين پيكرت
هيچ مي دانـي كه فردايت چه آيـد بر سرت
گـر خداونـدت ، نگهدارت نـمي باشـد چـرا
مطمئـن نَبـوَد به عمـر خويـش ، روز ديگرت
٭٭٭
دل افراد اين دنيـا پُـر از غم باشد و تشويش
تماماً غم خوري دارند چه صد شاه وچه صد درويش
به قدر وسعت علمش هر آن كس غمخوري دارد
به دل شادي نظر دارد ، غم از بهرش بيايد پيش
٭٭٭
غم دنيا مخور جانا ، غم عقبي بخور بر خويش
كه شايد آخرت عقبي نباشي غمخور دل ريش
بيـا دانا دلا بشنـو ، به دانـا دل رفاقـت كن
بكن دوري زِ دل كوران ،كه بد كارند وبد انديش
٭٭٭
سـزاي دوستي ياران ،نـداند فرد بـد انديش
كجا گرگي غمي دارد ،زِ ترس خاطر صد ميش
پلنگ تيز دندان را به آهـو كـي ترحّم بود
به سود خود نظر دارد ، ترحّم دارد آن بر خويش
٭٭٭
نسیم گلشن زنده یاد حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید