متن شعر
آن ارتباط آب و خاك ، از نظم آن يزدان بُوَد
دهقان كه بر نظم آورد ، جزء هنرمندان بُوَد
نظمش كه از حق مي بود نعمت به دهقان مي دهد
بنگر چه نعمتها زِ حق ، در خاك حق پنهان بُوَد
٭٭٭
اين خِـردهاي جهان ، از حكم حق نتوان گريخت
بايد به حكمش پي بِبُرد طرحي كه حق اول بريخت
جان همه دست خداست ، از آدم و وحش و طيور
جنبنده اي كي درجهان ازدست مرگ خود گريخت
٭٭٭
تا قبضـه كردي جان من ، بتوان زِ من بيرون كِشي
در دانش جان پـرورت ، باشد زِ د ستت رويشـي
جان همه جنبنده هـا ، باشد به دستت اي خـدا
در فن اين داد و ستـد ،داري نكو آموزشـي
٭٭٭
صراط مستقيمت را خـداوندا كجـا جويم
نمي جويم صراطت را ،به هر راهي كه مي پويم
صراط مستقيمت را خـدا حرفي به ما گفتـي
كجا بتوان كه من جويم فقط اين حرف مي گويم
٭٭٭
به دستاورد ما بنگر ، به دست ما چه مي باشد
طريق جهل و خودخواهي به دست ما نمي باشد
طريق جهل و گمراهي زِ دست خود برون كرديم
به غير از عقل رحماني ، به دست ما نمي باشد
٭٭٭
نسیم گلشن زنده یاد حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید