متن شعر
خوراك وخواب اين دنيا به ما صحت نمي آرد
به جاي سالمي بر ما ، فراوان درد مي آرد
به آدم روزنـه نَبـوَد كه دردي واردش گردد
ندانم از چه روزن درد در ما رخنه مي آرد
٭٭٭
اي هم سفر آماده شو ، آماده شد بيچارگي
هركس به عشق آماده شدبايدكِشد آوارگي
آنكس به راه عشق رفت نتوان كه برگردد دگر
همراه هم بايد رَوَند ،درسايه ي همسايگي
٭٭٭
يارب به راه عشق تو نـبود مگر پايندگي
در راه عشقت اي خدا باشم كه درافتادگي
در راه عشقت اي خدا آسودگي كي ديده ام
دل بسته عشقت شدم كي باشدم آسودگي
٭٭٭
يارب در آتش سوختم ، در آتش خودكامگي
كامـم چرا آرَد به من اين آتش و آزارگي
يارب زِ دنيا سوختم ، عقبي هدف بهرم تويي
بر آن هدف بايد رسَم در حال فعل مردگي
٭٭٭
ازثروت ومال جهان مي باشد از من يك كفن
وقتي بپوشيدم كفن نتوان دگر گويم سخن
دانشسراي اين جهان يك درس ثابت كي بداد
دانشسرا عقبي بُـوَد كز لطف حق آيد به من
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید