متن شعر
حقي كه خودبسازي جزرأي خودسري نيست
اهل خودت پسندندبي جذب مشتري نيست
حرفي كه خود بسازي بر طبق خودسريهاست
بر طبق حق نباشد ، كمتر زِ كافري نيست
٭٭٭
آن مهر ومحبت كه بما بودچرا آن زِميان رفت
وحشي صفت و مرغ صفت با طيران رفت
گـر مـُهر محبت به هـم آريـم ، بيايـد
ديگر نتواند كه از اين مُـهر و نشان رفت
٭٭٭
پابست نكتـه باشيـد ،اي رهـروان آگاه
آگاه خلق خود بـود، آن رمـز علـم الله
اين نكته هركه نشناخت ازراه حق برون رفت
عمرش اگـر درازي يا بوده است كوتاه
٭٭٭
حق دهيد آنكه به حق نيست،به دارش بكشيد
حق بپرسد ،زِ چه منصور به دارش بـزديـد
گر چه منصور زِ حق گفت ، به دارش بزدنـد
حق بپرسد ،زِ چه منصور بر آن دار زديـد
٭٭٭
حسن آن عمـر گرانمايه بگو صرف چـه شـد
دايماً مصرف آن ذكـر خـداونـد بـشــد
عمراگرصرف هر آن كارخطا گشت چه سود
كـي رها از غضب و قهر خـداونـد بـشــد
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید