متن شعر
حدود ملك يزدان را كجا بتوان بيان كردن
هرآنكس اين سخن گويدلجامش بردهان كردن
حدود ملك دنيا را كه عالـمها به ما گويند
حدود ملك يزدان را كـجا بتوان عيان كردن
٭٭٭
آدم ز فكرخودسري باشد به فعل سركشي
بيهوده گردد فعل آن هر جا نمايد كوششي
يارب بفريادش بِرس ارزش خودداده زدست
دانش گر از علم توجست فردي شود پُر ارزشي
٭٭٭
يارب براي دانشت بسيـار دارم خواهشي
من خود به خود نـتوان شوم دانشور پُركوششي
گر دانشت يارم شود دانش توان آرَم بدست
گر دانشت يارم نـشد ،نتوان بيابـم دانشي
٭٭٭
در آتش عشقت خدا مي سوزم از بي دانشي
دانش اگر دادي به من زين آتشم بيرون كشي
گر من در آتش سوختم ،بر تو نمي آيد ضرر
بر رفع اين آتش مگر نتوان نمايـم كوششي
٭٭٭
زِ دانايـي بپرسيدم چرا ترك جهان كردي
بگفتا ازجهان ميپرس چرا ظلم اين چنان كردي
جهان پيـر بـي بنياد ، دهد عمر مرا بر باد
نهد اين جسم من درخاك وخاكمرا كندگردي
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید