متن شعر
ترسي كه بيدار دل از ،ظلمت شب نيست
اين منحصر از ،بهر عجم يا به عرب نيست
اين نكته مهم است ، براي همه مخلوق
شيرين تر ازاين نكته ،شكريا كه رطب نيست
٭٭٭
برادرحرف مي گو،كه حرف حق نمي ميرد
دروغ و حيله بازيها ، به بُعد حق نمي گيرد
به حرف راستي بنگر،مسلم شد در اين دنيا
مسلم كذب ونيرنگ،كه رنگ حق نمي گيرد
٭٭٭
ديدي اي دل كه غم يار، دگر باره چه كرد
بار ديگر غم يارم ، دلـم آورده به درد
هر غمي بر دل من مي بُوَد از يار خودم
غم خوري كي كند آن ،غم به من آورده نبرد
٭٭٭
كجا توان پناه برد،زِ فتنه ها زِ بس كه هست
طريق آدمـي بـبين ، اسير دام فتنه است
طريقه نكوكجاست ،برون زِ دام فتنه ها بُود
كه آبروي آدمي،به پاكي و به عفّت است
٭٭٭
هر سراين عقل ندارد،به يقين چو كدوست
عقل من طرفه دليلي است كه بين من واوست
حسن اين حكمت حق را به يقيناً بشناخت
ناتواني و توانمندي من ،هـر دو از اوست
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید