متن شعر
غـم و درد دلـم صد باره مي پُـرس
جـوابش بشنــو از اين منطق غُرس
بـپرس از سبـزي اشجـار دنيـا
كه از خاك كه مي رويـد ، از آن پُرس
٭٭٭
فطرت آدمي را ،نيكو اگـر بـسنجيـد
بايد زِ فطرت بد ، وز فعل بد بـرنجيـد
مقياس علم آدم با فطرت نكويي است
هر فطرتي نكوي است ،بايد از آن نرنجيـد
٭٭٭
آن جزء آدمي نيست ،گر نيك وبد نـسنجد
فطرت آن نكو نيست ،كز فعل بد نـرنجد
فطرت هركه نيكو است ، فعل نكو بيارد
با فطرت نكويي ، فعل نكو بـسنجد
٭٭٭
جسمـم به خاك ، گر برود مي شناسمد
تا گردد اين به روي زمين نا شناسمد
آزاد گردشش بنمودي به روي خاك
در دام مرگ تا كه بيافتـد شناسمد
٭٭٭
حماسه سـازي كامل كس اَر زباني كرد
هـزار كار مكمّـل به جاوداني كرد
به راه دين و ديانت هر آنكه پيش برفت
بسـا كه كار فراوان پُـر معـاني كرد
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید