متن شعر
صفـا بخش جهان است اين رفاقـت
كه مي باشـد صـفايـش بي نهايـت
هر آن فردي بر اين معنـي عمل كرد
توان خـلقي بـيارد در هدايـت
٭٭٭
هر آدم ناداني پُـر شورش و شـر باشد
از فطرت نادانيـش در راه خطر باشد
نادان كه نمي داند سود و ضرر خود را
بر سود كه مي پويد در موج ضرر باشد
٭٭٭
در جلسه هاي نيكان شركت كنيد ياران
حرف نكوي آنها فيضش بُـوَد چو باران
فيضي به ما رسانند از راه پند و حكمت
حكمت به ما بگويند اين خيل شهسواران
٭٭٭
آنها هوس ندارند ، چيزي زِ ما نخواهند
بر راه حرص مردم سـد ره گناهنـد
آنها معلم هستند ،در كار علم و حكمت
از علم و فن ما هـا ،حكمت زِ ما بخواهند
٭٭٭
بي خواهشند و پُردرك فيضي زِ ما نخواهند
فيضي كه دارن آنها از فيض حق بخواهند
مشغول كار و بارنـد در كشتزار دنيـا
بر كشتزار عقبي گل هاي هر گياهنـد
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید