متن شعر
غم دیده زینب
داغ شقایق های پر پر دیده زینب
داغ برادر های بی سر دیده زینب
داغ ابوفاضل علمدار رشیدش
داغ حسین با دیده تر دیده زینب
هفتاد و دو پروانه افتاده به صحرا
طفلی حزین بر روی پیکر دیده زینب
خوانده نمازش راچرا امشب نشسته
داغ غم سردار لشگر دیده زینب
شمر ستمگر ، حنجر و تیزی خنجر
در قتلگاه جان برادر دیده زینب
پیچیده بوی یاس یا باب الحوائج
ردِّ حضور از بوی مادر دیده زینب
ای داد از کرببلا از ماتم و غم
یک کاروان زار و مضطر دیده زینب
شدقافله سالار بعدازسوگ خورشید
بر نیزه ها اشک پیمبر دیده زینب
بوسید جای خنجر و سر نیزه ها را
بر روی نی رأس مطهر دیده زینب
درظهر عاشورا میان رودی از خون
جسم شهیدان را شناور دیده زینب
با ما رأیت الا جمیلا او چه ها کرد
ترسیم عشقی تابه محشردیده زینب
بعداز هزاران سال ازصحرای محشر
صدها هزاران ماه واختر دیده زینب
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
یک دیدگاه اضافه کنید