متن شعر
(۱)
کلاغ که پر گرفت،
گونههای مترسک
از تنهایی خیس شد!
(۲)
آویختهام به رختآویز،
دلتنگیهایم را!
وقتی که "تو" هستی
به در میآورم
این پیرهن گشاد را...
(۳)
هر شب؛
شعرهایم را میبوسم!
به امیدی که
زیر لب زمزمهاش میکنی!
(۴)
دهانم،
مسلح با رگباری بوسهست...
تا نبوسمت
اسحله را زمین نخواهم گذاشت!
(۵)
تو که نیستی
مغزم زنی نازا!
شعرهای ناقص
در بطناش دارد.
(۶)
شاعری یک لاقبایم وُ،
شعرهایم،
کفاف دوست داشتنت را،
نمیدهد!
(۷)
هر روز
به مادرم میاندیشم،،،
هنوز هم نمیداند
اندک جهازش را
کجای جهان بچیند؟!
(۸)
سیگارش خیس،
--بر لب
چترش زیر بغل
یکریز میبارد
باران
نه،
شعر
از گلوی بغض گرفتهاش...
(۹)
به گمانم اندوه،
پرندهایست تنها،
در غم جفتاش،
[غمگین]
که حدِ فاصلِ دو کوچ،
بالهایش را سست میکند.
(۱۰)
عقربههای ساعتم--
زیر خروارها جرم و زنگ،
خواب رفتهاند..
***
در خانهای که چشمهای تو طلوع نمیکند
گذر زمان معنایی ندارد؟!
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
یک دیدگاه اضافه کنید