متن شعر
تا به فلك مي روم در پي گفتـار دوست
هر چه فزونتـر رَوَم مي نگـرم راه اوست
هـمره فرمان دوست ، هر چه توانـي برو
غير ره دوست چيست،راه ديگرازعدوست
٭٭٭
خـداوندا تويـي بر بندگـان دوست
كه رسـم بندگانـت رسـم نيكوست
هـر آن فردي كه فرمان تـو را بـُرد
ميـان بندگـان ، آزرده تـر اوسـت
٭٭٭
خـداوندا تويـي بر بنده ات دوسـت
يقينـاً بنده ات بر تـو شـده دوسـت
اگـر آن بنـده امـرت را عمل كـرد
به جـمع بندگانـت بـهترين اوسـت
٭٭٭
بيـدار دلان را خبـر از حكم خدا هست
در صحبت آنـها اثر از مهر و وفـا هست
بيـدار دلان پيـرو بـر صحبـت حق انـد
از صحبت حق شان اثري هم بر ما هست
٭٭٭
يارب ترحـّمي به من آور كه خلق تـو
مگـذار بـر سـرم بِـرسـد ظلم خلق تـو
خلقـت چرا رعايـت عدلت نـمي كنند
آيا روا بُـوَد به قاعده ي رأي و عدل تـو
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید